عصبانیت بی‌بی‌سی از خودکفایی ایران در تولید "کیک‌زرد"


دکتر علی اکبر صالحی، مشاور رئیس‌جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی عصر امروز در آئین ورود اولین محموله کیک زرد کارخانه بندرعباس به سایت هسته‌ای ucf اصفهان یک خبر خوش هسته ای را اعلام کرد و از خودکفایی ایران در تولید انبوه کیک زرد خبر داد.

کیک زرد در واقع خاک معدنی اورانیوم است که بعد از تصفیه و فرآوری از سنگ معدن اورانیوم تهیه می شود.

این خبر خوش که در آستانه مذاکرات ایران و گروه 1+5، غربی ها را غافلگیر کرده، رسانه دولتی انگلیس را نیز پریشان ساخته و به موضع گیری علیه دستاورد دانشمندان هسته ای ایران واداشته است.

بی بی سی فارسی با اشاره به سخنان آقای صالحی در ادعایی جالب عنوان کرده که ایران در تولید کیک‌زرد به خودکفایی نرسیده است.

این سایت به نقل از آنچه "یک منبع آگاه" نامیده ادعا کرده است: "میزان نیاز روزانه ایران به کیک زرد یک تن است که در حال حاضر عملا چنین امکانی در این کشور وجود ندارد."

البته رسانه دولتی انگلیس درباره آنچه "منبع آگاه" معرفی کرده توضیحی نداده است.

بی بی سی این ادعا را در پاسخ به بخشی از گفته های رئیس سازمان انرژی اتمی ایران مبنی بر اینکه "نیازی نمی بینیم که جزئیات وزن این محموله ها را رسانه ای کنیم و من به این مقوله ورود نمی کنم"، مطرح کرده است.

این رسانه انگلیسی پیش از این و در جریان اعلام خبر اولیه دستیابی دانشمندان ایران به دیگر دستاوردهای هسته ای ایران اسلامی هم، همانند سران و مقامات غربی مدعی شده بود که ایران توان دستیابی به مراحل پیچیده فناوری هسته ای را ندارد.

شاید در پاسخ به همین نوع نگاه است که آقای صالحی امروز با اشاره به پیشرفتهای کشورمان در زمینه توانایی های هسته ای گفت: غربی ها برای آنکه کشورمان را تحت فشار قرار دهند ابتدا اعلام کردند که ایران توان تولید اورانیوم با غنای 20 درصد را ندارد اما هم اکنون 35 کیلو اورانیوم 20 در صد در داخل کشور تولید کرده ایم.
وی افزود: آنها می گفتند ایران قدرت اکتشاف و استخراج مواد هسته ای را ندارد اما امروز با ورود اولین محموله کیک زرد به کارخانه تولید اورانیوم اصفهان ( یو سی اف اصفهان ) نشان دادیم که می توانیم.
رئیس سازمان انرژی هسته ای با اشاره به اینکه غربی ها بر این باورند که ایران توان تولید صفحات سوخت هسته ای را ندارد، تاکید کرد: کارشناسان سازمان انرژی هسته ای در تلاشند تا اولین صفحه سوخت تولید شده در مجتمع تولید سوخت هسته ای اصفهان ، شهریور سال آینده وارد رآکتور تحقیقاتی تهران شود.



رمان خانم خبرنگار نفروخت؛ ارگان سازمان سیا دست به کار شد


عدم استقبال از کتاب یک روزنامه‌نگار سابق نشریات اصلاح‌طلب که درباره حوادث سال گذشته نوشته شده، سبب شد تا رسانه‌های وابسته به جریان مخالف نظام ایران دست به تبلیغات گسترده درباره آن بزنند تا فروش آن را بالا ببرند.

چند ماه پیش، معصومه قمی (مسیح علی‌نژاد) اعلام کرد که دست به انتشار یک رمان تخیلی درباره آشوب‌های سال گذشته با عنوان "قرار سبز" زده است.

انتشار این کتاب در اروپا و آمریکا درحالی آغاز شد که خانم علی‌نژاد سال گذشته و چند روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به خارج از کشور رفت و اصلا در جریان آشوب‌های خیابانی حضور مستقیم نداشته است؛ مساله‌ای که به گفته خود وی، این رمان را تبدیل به یک رمان تخیلی و غیرواقعی کرده است.

با این حال و با گذشت چندین ماه از انتشار این کتاب و تبلیغات گسترده‌ای که درباره آن صورت گرفت، به نظر می‌رسد عدم موفقیت رمان همکار سابق روزنامه اعتمادملی باعث شده تا او از همکاران و دوستان خود بخواهد تا مخاطبان خود را به تهیه این رمان ترغیب کنند.

در همین راستا، علاوه بر اقدامات احساسی که خود خانم علی‌نژاد در وبلاگ شخصی خود برای تبلیغ رمانش انجام می‌دهد، افراد و سایت‌های شناخته شده جریان اپوزیسیون وارد ماجرای بازاریابی برای این رمان شده‌اند.

"مسعود بهنود" عضو ارشد اتاق برنامه‌ریزی تلویزیون فارسی دولت انگلیس یکی از افرادی است که با یک یادداشت عاطفی و احساسی به استقبال رمان قرار سبز رفت.

همچنین سایت رسمی وزارت امور خارجه ایالات متحده در مطلبی، ضمن تعریف و تمجید وصف‌ناپذیر از معصومه قمی و "برگزیده" و "بسیار موفق" خواندن او، کتاب او را یک اثر به یادماندنی نامیده است؛ موضوعی که کارشناسان ادبی تنها آن را زیرمجموعه یک تعارف اغراق آمیز دوستانه ارزیابی کرده‌اند.

"گویانیوز" همچنین در پایان، درباره این روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب نوشته است که مسیح علی‌نژاد و ده‌ها روزنامه‌نگار خارج از کشور آبروی روزنامه نگاری ایران هستند!

این درحالی است که همکاران خانم علی‌نژاد همواره او را به نوشتن "انشا‌های دخترانه" به جای مطالب و تحلیل‌های سیاسی متهم می‌کنند. این افراد همچنین لحن نوشتاری "سانتی مانتال" او را در راستای شهرت‌طلبی ارزیابی کرده‌اند.


بازتاب متفاوت افشاگری‌های دیروز درباره مهدی هاشمی در مطبوعات


به گزارش پایگاه خبری نهضت سبز نبوی،در پی انتشار دفاعیات مدیرمسئول روزنامه ایران در دادگاه و انتشار این دفاعیات، دادستانی تهران اطلاعیه ای برای رسانه ها صادر کرد و از عموم دست اندرکاران مطبوعات ، نشریات ، سایتها و روزنامه ها خواست بموجب قانون از انتشار لایحه دفاعیه اخیر مدیرمسئول روزنامه ایران که روز یکشنبه در دادگاه مطبوعات ارایه شده بود، خودداری نمایند. در گزارش دادسرای عمومی و انقلاب تهران در این اطلاعیه آمده است: با توجه به انتشار لایحه‌ی دفاعیه‌ی آقای کاوه اشتهاردی، مدیر مسؤول روزنامه‌ی ایران، مربوط به محاکمه‌ی مورخ 14/9/1389 شعبه‌ی 76 دادگاه کیفری استان تهران و با عنایت به تبصره‌ی یک ماده‌ی 188 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1378 که مقرر می‌دارد: «... خبرنگاران رسانه‌ها می‌توانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی گزارش مکتوب تهیه کرده و بدون ذکر نام یا مشخصاتی که معرف هوی فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی شاکی و مشتکی‌عنه باشد منتشر نمایند تخلف از حکم قسمت اخیر این تبصره در حکم افترا است» و نیز با توجه به بند 6 ماده‌ی 6 قانون مطبوعات (اصلاحی 30/1/1379)، انتشار مطالب فوق که متضمن توهین به افراد است، جرم محسوب می‌شود. در این اطلاعیه همچنین آمده است: لذا مقتضی است مدیران خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و روزنامه‌ها از لایحه‌ی دفاعیه‌ی مذکور بهره‌برداری ننموده و چنان‌چه در حال استفاده از آن می‌باشند، نسبت به حذف مطلب مذکور اقدام نمایند. بدیهی است تخلف از این دستور پیگرد قانونی به دنبال دارد. صفحه 15 روزنامه کیهان که قسمتی از آن حذف شده، نظر خوانندگا نرا به خود جلب کرد. در حالی که این بخش از خبرر در سایت روزنامه موجود بود. در بخش حذف شده آمده بود:کاوه اشتهاردی مدیرمسئول روزنامه ایران دیروز در دفاعیات خود ضمن دفاع از عملکرد روزنامه خود در برابر اتهامات شاکی ابعاد تازه و تکان دهنده ای از مفاسد مالی و سیاسی مهدی هاشمی رفسنجانی را مطرح کرد.اشتهاردی شکایت مهدی هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از نمادهای فتنه از خود را یک افتخار دانست و از دادگاه به عنوان محمل و جایگاهی برای شفاف سازی و افشای مفاسد اقتصادی مهدی هاشمی رفسنجانی یاد کرد. وی در دفاعیات خود مطالبی را مطرح کرد که برخی از آن ها همچون مدرک تحصیلی مهدی هاشمی و کارت پایان خدمت وی بدیع و تازه بود. شنیده ها حاکی است انتشار 4 صفحه از روزنامه ایران که متن کامل دفاعیات مدیرمسئول روزنامه ایران جزو آن بوده هم ممنوع اعلام شده و از میان لایی های آن حذف شده است. در همین زمینه شنیده می شود که روزنامه های جوان و رسالت نیز از روی کیوسک های مطبوعاتی جمع آوری شده است. روزنامه جوان در صفحه اول به این خبر پرداخته و در صفحه دوم متن مفصلی از آن را به چاپ رسانده است. روزنامه رسالت هم تیتری را در صفحه اول به این خبر اختصاص داده است. همچنین روزنامه شرق مهدی هاشمی را حذف کرد و بخش قابل توجهی از صفحه نخست روزنامه شرق امروز به صورت سفید به چاپ رسید. در حالیکه روزنامه «شرق » با تیتر نخست «زونکن اتهامات علیه مهدی هاشمی» به بازتاب دفاعیات کاوه اشتهاردی در دادگاه روزنامه ایران در خصوص مهدی هاشمی پرداخته بود، در روزنامه شرقی که بر روی دکه های روزنامه فروشی امروز جای گرفت، این خبر به کلی پاک شده و و تیتر «خلیج فارس نامی تاریخی است»، جایگزین آن گردیده، به طوری که بخش قابل توجهی از صفحه نخست این روزنامه سفید است. این در حالی است که روزنامه «عصر ایرانیان» ، با تیتری مشابه چاپ اولیه شرق به چاپ رسیده است. صاحب نظران این اقدام دادستانی در حذف خبر قبل از چاپ را بی سابقه دانسته و معتقدند جلوگیری از انتشار محتوای جلسه دادگاه از مبادی اولیه می توانست به مراتب مناسب تر و بی حاشیه تر باشد.


ادعاهای مهدی هاشمی درباره احضار نشدنش به دادگاه صحت ندارد


 

به دنبال صدور احضاریه و حکم جلب مهدی هاشمی رفسنجانی و تاکید بخشی از فعالان دانشگاهی و سیاسی بر دستگیری وی، پسر حجت السلام هاشمی رفسنجانی در نامه ای که از لندن منتشر کرد مدعی شد که تاکنون احضاریه ای به وی ابلاغ نشده وگرنه حتما در دادگاه حضور پیدا می کرد.

دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه هم در پاسخ به ادعای مهدی هاشمی با ارائه احضاریه مهدی هاشمی به خبرنگاران، گفت: کپی نامه را از دادستان تهران گرفتم و ملاحظه می‌کنید که تمام جزئیات لازم از جمله اسم مهدی هاشمی، نام پدر و آدرس به درستی قید شده است.

در همین رابطه شبکه ایران روند صدور احضاریه و وظیفه متهم پس از دریافت آن را از موسی غضنفرآبادی، قاضی و عضو کمیسیون قضایی مجلس جویا شده است.

وی در گفت‌وگو با شبکه ایران با اشاره به نحوه تعیین مقصد برگ احضاریه متهمان گفت: قاضی دادگاه احضاریه را به محل کار و یا محل سکونت متهم ارسال می کند.

وی با اشاره به اینکه لزوما برگ احضاریه را نباید خود متهم دریافت کند، ادامه داد: در صورتی که متهم در خارج از کشور باشد نیز همین رویه وجود دارد.

غضنفرآبادی با بیان اینکه از زمان ابلاغ معمولا متهم سه روزفرصت دارد به دادگاه مراجعه کند، خاطر نشان کرد: در صورتی که این مراحل انجام شده باشد متهم دیگر نمی تواند بهانه ای برای عدم دریافت احضاریه داشته باشد.

این قاضی دادگستری با اشاره به اینکه این موضوع در مورد مهدی هاشمی نیز صادق است، تصریح کرد: اظهارات دادستان تهران مبنی بر ارسال احضاریه به منزل مهدی هاشمی مستند بوده و ادعاهای مهدی هاشمی در مورد عدم ابلاغ احضاریه به هیچ عنوان صحت ندارد.

عضو کمیسیون حقوقی قضایی مجلس در عین حال با تاکید بر اینکه هیچ تفاوتی میان متهمان مختلف وجود ندارد، تصریح کرد: در صورت وجود مستندات، باید بدون در نظر گرفتن جایگاه و انتسابات خانوادگی متهم تصمیم گرفته و رای نهایی صادر شود.

گفتنی است، بخشی از مستندات تخلفات مهدی هاشمی رفسنجانی در دادگاه شکایت وی از مدیر مسئول روزنامه ایران افشا شده که حاوی واقعیت های تکان دهنده ای است.




 

افشاگری تکان‌دهنده مدیرمسئول روزنامه "ایران" درباره مهدی هاشمی +


 

جلسه رسیدگی به شکایت مهدی هاشمی رفسنجانی از "کاوه اشتهاردی" مدیر مسئول روزنامه ایران صبح امروز برگزار شد.

کاوه اشتهاردی در این پرونده به دلیل انتشار خبر نامه سرگشاده 220 تشکل دانشجویی خطاب به دادستان کل کشور، به «افترا، نشر اکاذیب و انتساب بزه فساد اقتصادی به فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام» متهم شده است.

مدیرمسئول روزنامه ایران در دفاعیات خود با افشای نمونه هایی از رانت خواری ها و سوء استفاده های مهدی هاشمی تاکید کرده است: گستاخی این متهم بزرگ مفاسد اقتصادی به این جا رسیده که علیرغم فراری شدن و پناه بردن به دامن دشمنان این ملت، سیاست طرح شکایت های متعدد و فله ای را در پیش گرفته و مانند یک دزد پر زور که یقه صاحبخانه را می گیرد، به غوغا سالاری پرداخته، براساس احساس تکلیف انقلابی و مردمی بر خود واجب می دانیم که از این پس با هر شکایت این متهم فاسد، لااقل 10 سند را در هر نوبت منتشر نماییم تا شاید گوشه ای از صبر و مظلومیت نظام نمایان شود.

متن کامل دفاعیات کاوه اشتهاردی را که در این دادگاه بیان شده و حاوی واقعیت های تکان دهنده‌ای پیرامون تخلفات اقتصادی و سیاسی مهدی هاشمی است، به شرح زیر است:

نظر وزارت کشور درباره کاندیداهای جریان فتنه در انتخابات آتی

مدیر کل سیاسی وزارت کشور گفت: احترام و پایبندی به قاعده رقابت سیاسی اساسی ترین اصول مردم سالاری و نفاق سیاسی سم مردم سالاری است.

محمود عباس زاده مشکینی در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران با اشاره به اینکه شرایط افرادی که می توانند در انتخابات کاندیدا شوند را قانون مشخص می کند، گفت: جریان سیاسی و عناصری که فتنه سال 88 را به وجود آوردند و علایم آشکار این فتنه نیز روشن بود اثبات کردند علاوه بر اینکه به قانون پایبند نیستند به نهادهای قانونی و تصمیم و حکم این نهادها نیز پایبند نیستند.

وی افزود: این جریان نشان داد در صورتیکه با اقبال عمومی مواجه نشود به رأی مردم تمکین نمی کنند.

مدیر کل سیاسی وزارت کشور تصریح کرد: در چنین فضایی بدیهی است که کسانی که برای قبول مسئولیت مشخص وارد عرصه رقابت انتخاباتی می شوند می بایست پیشاپیش تکلیف خود را با قانون و ساز و کار انتخابات و نظارت قانونی مشخص نمایند.

وی با تاکید به اینکه این افراد می بایست تکلیف خود را با اصول و مبانی نظام سیاسی که قصد دارند در آن چارچوب مسئولیت و ماموریتی را بپذیرند مشخص نمایند افزود: مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور برای داوطلبان حاضر در عرصه انتخابات در چارچوب قانونی در جهت انجام کار و وظیفه ای مشخص وکالت می دهند.

عباس زاده مشکینی تصریح کرد: نمی توان از مردم برای انجام کار مشخص وکالت گرفت و بعدا بر خلاف آن با ساختارهای مورد احترام مردم در افتاد و مصالح و منافع ملی را متزلزل ساخت بنابراین داوطلب حضور در عرصه انتخابات باید تکلیف خود را با اصول و مبانی نظام سیاسی مشخص کند.

وی با تاکید بر اینکه در هیچ جای دنیا از کسی قابل پذیرش نیست که در چارچوب یک نظام سیاسی برای انجام وظیفه مشخص از مردم رای بخواهد اما بعد از آوردن رای در جهت تزلزل مبانی آن نظام قدم بردارد اظهار داشت: اینکه عده ای در چارچوب یک نظام و به پشتوانه مردم قدم به عرصه انتخاباتی گذارند و به دلیل آنکه رای نیاورده اند به قانون و نهادهای قانونی و خواست مردم پشت پا زنند یک نفاق آشکار است و از هیچ بازیگری، در هیچ نظامی پذیرفته نیست.

وی افزود: احترام و پایبندی به قاعده رقابت سیاسی اساسی ترین اصل مردم سالاری و نفاق سیاسی سهم مردم سالاری است.

عباس زاده با اشاره اینکه رفتار این جریان که داعیه اصلاح طلبی را داشتند در سال گذشته دشمنان قسم خورده نظام و ملت ایران را که مستمرا در حال عقب نشینی بودند و خودشان را آماده می کردند بر خلاف میل باطنیشان جایگاه ایران در نظام بین الملل را بپذیرند امیدوار و در مقابله با ملت ایران گستاخ تر ساخت، اذعان داشت: مردم ایران در انتظار انابه عناصر این جریان می باشند چراکه اصلاح طلبی صرفا یک شعار و لق لقه زبان نیست.

وی افزود: نمی توان از طرفی داعیه اصلاحات داشت و از طرف دیگر در جهت تخریب مبانی ارزشی نظام سیاسی و اصول قانون اساسی و تهدید منافع ملی و مصالح ملت با دشمنان تابلودار نظام همراه شد

توضیحات احمدی مقدم درباره تصاویر حادثه کرج

وضیحات احمدی مقدم درباره تصاویر حادثه کرج

فرمانده نیروی انتظامی : تصاویر مربوط حادثه کرج متعلق به یک سال پیش است، اما به گونه ای وانمود کرده اند که در روزهای اخیر اتفاق افتاده است.

سردار سرتیپ احمدی مقدم در حاشیه چهارمین المپیاد سراسری تیراندازی نیروی انتظامی در مصاحبه با خبرنگاران به حادثه کرج اشاره کرد و گفت: تصاویر مربوط به این حادثه متعلق به یک سال پیش است، اما به گونه ای وانمود کرده اند که در روزهای اخیر اتفاق افتاده است.

فرمانده نیروی انتظامی افزود: خبرنگاری که با فرمانده انتظامی کرج تماس گرفته بود، اینگونه وانمود ‌کرد که گویا این اتفاق اخیرا اتفاق افتاده است.

سردار احمدی‌ مقدم این اقدام را غیرحرفه‌ ای دانست و افزود: مسائل مربوط به گذشته را با دستکاری ماهرانه به زمان اخیر نسبت داده اند.

فرمانده نیروی انتظامی با بیان اینکه باید صادقانه تاریخ حادثه را نیز اعلام می‌کردند، گفت: پلیس در این حادثه در زمان کوتاهی در صحنه حاضر می‌ شود.

سردار احمدی ‌مقدم در ادامه افزود: با دستکاری فیلم اینطور وانمود می ‌کنند که پلیس زمان زیادی در صحنه حضور داشته است، در حالی که مقتول، در منزل بر اثر ضربات چاقو کشته شده بود.

وی در پاسخ به این سوال که برخورد ماموران پلیس در این حادثه تامل ‌برانگیز است، گفت: ماموران به موقع در صحنه حاضر شده‌ اند اما با توجه به تعداد ماموران پلیس در کشور و حضورشان در صحنه‌های مختلف، تصمیم‌گیری‌ ها براساس شرایط تغییر می‌کند.

فرمانده نیروی انتظامی افزود: پلیس در این گونه صحنه‌ ها باید تصمیم درستی بگیرد، اگر در این حادثه نیز کوتاهی شده باشد، برخورد خواهیم کرد.

سردار احمدی‌ مقدم گفت: نیروی انتظامی عاری از عیب و ایراد نیست و در پی رفع نقیصه ‌ها است.

وی همچنین افزود: در یک دهه گذشته، وضع نیروی انتظامی بهتر شده است و نقاط ضعف را برطرف کرده‌ایم.

سردار احمدی مقدم درباره اجاره منازل برای برگزاری پارتی ‌های شبانه گفت: افرادی که اقدام به اجاره مکان، تدارکات و دعوت به شرکت و همچنین شرکت در این مراسم می‌کنند، مجرم هستند.

فرمانده نیروی انتظامی درباره درج آگهی شرکت‌ های کاغذی در روزنامه ‌ها گفت: برای درج آگهی در روزنامه ‌ها باید ضوابط نظام صنفی رعایت شود و در این زمینه باید از وزارت ارشاد و بازرگانی سوال کنید.

سردار احمدی مقدم افزود: درج آگهی در رسانه ‌ها باید ضابطه‌ مند شود پلیس مرتب آگهی ‌ها را رصد و با متخلفان نیز برخورد و آنان را به دستگاه قضایی معرفی می‌ کند.

فرمانده نیروی انتظامی گفت: وظیفه پلیس دوچرخه سوار، گشت زنی در نقاطی است که ورود وسیله نقلیه ممنوع است.

وی با بیان اینکه هدف از این گشت تعقیب و برخورد با مجرمان نیست، افزود: در صورت بروز چنین شرایطی، مامور پلیس باید دوچرخه را رها و مجرمان را تعقیب کند.



انجمن تهران فرمان آشوب راصادرکرد

منافق‌های دانشگاه تهران عصبانی شدند
انجمن تهران فرمان آشوب راصادرکرد
انجمن اسلامی دانشگاه تهران که به "منافقین جدید" در دانشگاه تهران شهرت دارند در واکنش به تهیه کیفرخواست دانشجویی علیه 3 تن از سران درجه 2 فتنه 88 با عصبانیت خاصی دانشگاه را به اغتشاش و ناآرامی تهدید کردند.

تشکل تحت مدیریت خاتمی در دانشگاه تهران روز یکشنبه با توزیع بیانیه ای در سطح دانشگاه با کمال وقاحت و عصبانیت از امضای کیفرخواست دانشجویی علیه خاتمی، موسوی و کروبی نوشتند: با کمال تاسف در روزهای گذشته شاهد بوده ایم که برخی از تشکل های دانشگاه تهران از تنظیم و ارائه کیفرخواست علیه آقایان میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی، مقارن با شانزدهم آذر، خبر داده اند. این اقدام هیچ معنایی جز تحریک فضای دانشجویی و زمینه چینی برای برای بر هم زدن نظم دانشگاه ندارد. آنان که چنین خیالی را در سر پرورانده اند به خوبی از فضای دانشگاه تهران با خبرند و واقعیت دانشگاه را می دانند. انجمن اسلامی دانشجویان این هشدار را به مسئولان می دهد که چنین حرکتی می تواند منجر به واکنش شدید دانشجویان شده و نظم و آرامش دانشگاه را خدشه دار سازد.

هفته‌ی گذشته مرتضی کیا مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم‌پزشکی تهران گفته بود: بسیج دانشجویی دانشگاه تهران مشغول تنظیم کیفرخواست حقوقی خاتمی، کروبی و موسوی است و این کیفرخواست تا ۱۶ آذر تنظیم می‌شود که این امر نقطه آغازی برای اقدام جدی قوه قضائیه در برخورد با سران فتنه خواهد بود.

همین طور محمد ذوقی مسئول سیاسی بسیج تهران گفته بود: متأسفانه در فضای کنونی کشور سران فتنه یعنی خاتمی، کروبی و میرحسین موسوی بازی جدیدی را آغاز کردند و این بازی همان طرح هویج و چماق است که خاتمی سعی دارد خود را متنبه شده نشان دهد در صورتی که این ۳ عنصر سرمنشاء فتنه سال ۸۸ بودند.

این فعال دانشجویی خاطرنشان کرد: در این خصوص دستگاه قضایی کشور به هر دلیل و یا مصلحتی با سران فتنه برخوردی نداشته است اما بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم‌پزشکی تهران به طور رسمی و برای اولین بار اعلام می‌کند که مشغول تنظیم کیفرخواست حقوقی خاتمی، کروبی و میرحسین موسوی است و این کیفرخواست تا ۱۶ آذر امسال تنظیم می‌شود که این امر نقطه آغازی برای اقدام جدی قوه قضائیه در برخورد با سران فتنه خواهد بود.

اما فحشنامه انجمن تهران در پاسخ به این اظهارات دانشجویان مطرح شده است و رسما دانشگاه را به اغتشاش تهدید کرده است.



پیام رقیب آراء باطله به مناسبت 16 آذر در آینه حقیقت

پیام رقیب آراء باطله به مناسبت 16 آذر در آینه حقیقت


alt

مهدی کروبی ، معروف به رقیب آراء باطله به مناسبت 16 آذر پیامی صادر کرده است که ظاهری دارد و باطنی. همانطور که به تعبیر مقام معظم رهبری اربابان این فتنه گران دستی چدنی با ظاهری مخملین به سوی مردم ما دراز کردند ، این جیره خواراستکبار نیز با پیامی به ظاهر زیبا ولی در باطن پر از خیانت و دروغ به سم جوانان ما روانه نموده است. اما تصویر این پیام در آیینه حقیقت چیزیست که ما برای مردم عزیز ایران  به تصویر می کشیم

باطن پیام کروبی :

جوانان و دانشجویان عزیز؛ اساتید محترم؛ دانشگاهیان گرامی؛ و ملت همیشه سرافرازایران، ۱۶آذرماه، روز دانشجو آخرین نقطه امید ما برای دفن نشدن در زباله دان خائنان تاریخ است، ما را نجات دهید .

۱۶آذر هر سال یادآور مبارزات خستگی ناپذیر دانشجویان با اربابان ما یعنی استبداد و استعمار طیسالیان طولانی است. این روز یادآور شهادت سه دانشجوی عزیز در راه ایستادگی و مقاومتبر مطالبات آزادیخواهانه و استعمارستیزانه ملت ایران است.

دانشجویان پیش از انقلاب پیشتاز مبارزه با رژیم طاغوت بودند و نقش مهمی در تحولاتی که منجر به انقلاب اسلامی شد، ایفا کردند. پس از انقلاب نیز دانشجویان پرچم آزادیخواهی را رها نکردند و همواره چشم بیدار و پاسداران آزادی ، استقلال ایران و مدافعان آرمان های اصیل انقلاب اسلامی بودند و در مقابل ما وطن فروشان ایستادگی کردند . چه در حوادث انقلاب اسلامی که با رهبری امام مقابل رژیم ستم شاهی دوشادوش ملتمبارزه می کردند و چه در دوران ۸سال دفاع مقدس که با تقدیم ۵۰۰۰شهید سرافراز وصدها جانباز و ایثارگر در مقابل حامیان امروز ما ایستادند و نهال جمهوری اسلامی ایران را آبیاری و از آن حمایت کردند وچه در سالیان بعد از جنگ تا به امروز دانشجویان  همواره در مقابل خواسته های نامشروع ما ایستادند و فتنه را رسوا کردند. لذا همیشه شاهدیم که دانشجویان و دانشگاهیان همواره در صف اول مبارزه با ما  انحصارطلبان و قانون شکنان بودند و هیچ گاه ظلم و اجحاف در حق ملت بزرگ ایران رابرنتافتند . در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته نیز که ما سعی کردیم با فریب و نیرنگ ، آنها را در مقابل نظام قرار دهیم جز معدودی از دانشجویان که با سازمان منافقین همکاری می کردند ، باقی دانشجویان خیلی زود دست ما را خواندند و ما را رها کردند .

اکنون که به روز دانشجو نزدیک می شویم، متاسفانه تعدادی از فتنه گران  که در غالب فعالان دانشجوییو تنها به جرم خیانت  و اقدام علیه نظام در زندان به سر می برند . ما از آنها می خواهیم که به اقداماتی که انجام داده ایم اعتراف بیش از این اعتراف نکنند تا دست ما پیش مردم رو نشود.

فرزندان من، به عنوان فردی که در دوره های مختلف، عمر خود را به خودکامگی گذرانده ام، چند نکته را از روی تجربه و کینه از مردمی که با ما همراه نشدند متذکر می شوم:

۱-تجربه نشان داده که دروغ، تزویر و ریاهیچگاه پایدار نیست. لذا باید مراقب دروغ هایمان باشیم تا زود رسوا نشویم.

2- جنبش دانشجویی اگر چه به دلیل سیال بودن از طول عمر کوتاهی در هر دوره برخوردار استاما همواره از پتانسیل و ظرفیت های بالای جوانان مستعد برخوردار است و لذا در هر دوره ای دانشجویان ما را ترد خواهند کرد.

جوانان و دانشجویان عزیز؛ ۱۶آذرماه، روز دانشجو را آن روزی به شما تبریک می گویم که ما قدرت طلبان را روی کار آورید.


دستگیری یک عضو مرتبط با ستاد موسوی و گروهک نفاق


یک عضو مرتبط با ستاد موسوی که همکاری گسترده‌ای با گروهک نفاق داشته‌است، دستگیر شد.

هامون نیوز به نقل ازفارس، این عضو مرتبط با ستاد موسوی به دستور گروهک نفاق نام "بنیامین " را برای پوشش فعالیت‌های خود برگزید.
بنیامین در جریان آشوب‌های پس از انتخابات نقش ساماندهی و عملیاتی کردن برنامه‌ها از جمله راه‌اندازی آَشوب‌ها و درگیری‌های خیابانی را بر عهده گرفت.
وی در جریان یکی از آشوب‌های خیابانی در تیرماه 88 از سوی ناجا دستگیر و پس از گذشت یک هفته آزاد شد.
بنیامین پس از آزادی مورد توجه یکی از عناصر اصلی گروهک نفاق در ستاد موسوی که هم‌اکنون متواری می‌باشد،‌ قرار گرفت و از سوی وی به گروهک مذکور معرفی شد. سرپل گروهک نفاق در خارج کشور نیز بلافاصله با وی ارتباط برقرار کرده و پس از طی دوره‌های آموزشی ویژه از جمله کد رمز و ... وی را برای برنامه‌های بعدی این گروهک آماده کرد.
وی از سوی گروهک نفاق ماموریت‌هایی را بر عهده گرفت و در اولین اقدام با سواستفاده از برخی فریب‌خوردگان حوادث پس ازانتخابات شبکه‌ای مخفی را تشکیل داد و درصدد اجرای ماموریت‌های محوله از سوی این گروهک برآمد.


انفجار اتوبوس حامل زائران ایرانی را چه کسی برعهده گرفت؟

انفجار اتوبوس حامل زائران ایرانی را چه کسی برعهده گرفت؟



کمیته نظامی گروهک تروریستی انصارالاسلام با انتشار بیانیه ای مسئولیت انفجار اتوبوس حامل زائران ایرانی را در استان دیالی کشور عراق برعهده گرفته است .

هامون نیوز به نقل از جوان در بخشی از این بیانیه آمده است : « اعضای این گروه اخبار موثقی مبنی بر ورود نیروهای امنیتی ایران به عراق جهت زیارت مرقدها دریافت کرده اند که برادران مجاهد در مقدادیه اقدام به کار گذاشتن مین نموده و دو دستگاه اتوبوس حامل نیروهای امنیتی ایران با آن برخورد که طی آن هشت نفر کشته و تعدادی نیز مجروح شدند .
گفتنی است گروهک انصارالاسلام وابسته به گروهک تروریستی القاعده می باشد .


مدعی قانون‌مداری صادرکننده بیانیه‌هایی به رنگ "سیا "



انتخابات دهم ریاست جمهوری در پیش و پس از 22 خرداد با حجم انبوهی از بیانیه‌‌ها و نامه‌های سرگشاده همراه بود که از این جهت با دوره‌های پیشین انتخابات ریاست جمهوری قابل مقایسه نیست.

برای واکاوی حوادث و فتنه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری 88 برآنیم که ساختار، شاکله و اهداف مسببین این غائله که هزینه‌های گزاف مادی و معنوی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی در بر داشته‌اند را مورد بررسی قرار دهیم. از همین رو پس از بررسی " شکل‌گیری و برخی مؤلفه‌های ایدئولوژی تجدیدنظرطلبان "، " راهبرد تبلیغاتی و گفتمان انتخاباتی میرحسین موسوی "، " گفتمان محمود احمدی‌نژاد از انتخابات نهم تا دهم ریاست‌جمهوری "، "بررسی نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری با روش "تحلیل گفتمانی " و "شواهد آگاهی جبهه دوم خرداد از سلامت انتخابات " به فصل هفتم یعنی " شورش بر جمهوریت " می‌پردازیم:

آغاز فتنه و صدور بیانیه‌ها

انتخابات دهم ریاست جمهوری در پیش و پس از 22 خرداد با حجم انبوهی از بیانیه‌‌ها و نامه‌های سرگشاده همراه بود که از این جهت با دوره‌های پیشین انتخابات ریاست جمهوری قابل مقایسه نیست. در این باره باید توجه داشت که شیوه صدور بیانیه‌های مسلسل از آموزش‌ها و توصیه‌های نظریه‌پردازان انقلاب مخملی بود.
گذشته از کمیت بالای این مکتوبات آنچه در وهله نخست از اهمیت برخوردار است و در این گفتار مورد بررسی قرار می‌گیرد، محتوای این متون و کیفیت آنهاست. اهداف و انگیزه‌های نگارش چنین مکتوباتی به نوبه خود از اهمیت بالایی برخوردار است. اما پرسش‌های دیگری که باید به آنها توجه داشت، پرسش از تأثیرات این نوشته‌ها در فرایندهای اجتماعی و سیاسی در ابعاد داخلی و خارجی است. سپس باید به انطباق این مکتوبات با عقلانیت، قانون‌مداری، اصول دمکراسی و آموزه‌های دینی پرداخت.
در واقع با تحلیل این موارد سپس می‌توان درباره این موضوع داوری کرد که در پس این قلم‌فرسایی‌ها چه اندازه منافع ملی مورد توجه قرار گرفته است. در گفتار پیش‌رو تلاش می‌شود گزارشی از مهم‌‌ترین بیانیه‌های سیاسی صادر شده به همراه برخی نامه‌های سرگشاده که در روزهای پیش و پس از انتخابات منتشر شده‌اند، ارائه شود. مقصود آن است که ضمن تحلیل انگیزه‌های نگارش چنین مکتوبات و آثاری که در پی داشته‌اند، محتوای آنها را با اصول قانون‌مداری، دمکراتیک، عقلانیت و دین‌‌مداری بسنجیم.

نوشته‌های موسوی آغازگر فتنه

در میان افرادی که نوشته‌ها و رفتار آنها باید مورد بررسی قرار گیرد، قطعاً موسوی از مهم‌ترین آنهاست. سخنان و مطالب موسوی در رادیکالیزه ساختن فضای جامعه نقش مهمی بر عهده داشت که این موضوع تنها به پس از انتخابات مربوط نمی‌شود.
به طور مثال موسوی در بیانیه‌ای که در سیزدهم خرداد منتشر می‌کند، می‌نویسد: "اینک که به خواست خداوند و اراده سبز شما، امواج امیدواری گوشه گوشه ایران بزرگ را فرا گرفته و صبح پیروزی بیش از پیش نزدیک می‌نماید، اخباری نگران‌کننده از برخی تحرکات و برنامه‌ریزی‌های محفلی به گوش می‌رسد که ضرورت هوشیاری کامل شما را افزون می‌سازد. معدود افرادی که نه علقه‌ای به جمهوریت نظام دارند و نه به احکام منور اسلام دلبسته‌اند، از آنجا که رقابت قانونمند در برابر اراده شما را غیرممکن می‌یابند، در صدد بر هم زدن امنیت و آشفته کردن آرامش روانی جامعه‌اند تا قطار انتخابات سالم را از مسیر خود منحرف کنند. آنان که به بقای کشور و جمهوری اسلامی به گونه‌ای مشروط باور دارند، ظاهراً از ایجاد بحران‌هایی که دامنه آنها به انتخابات و ایام حاضر متوقف نخواهد ماند نیز ابا ندارند. اطمینان دارم که مردم و جوانان با هوشمندی، مجال شیطنت را از این افراد می‌گیرند و از هرگونه تنش که مطلوب آنان است پرهیز کرده و از دایره رفتاری که زیبنده جوان فهیم و با فرهنگ ایرانی است خارج نمی‌شوند. "
برخلاف محتوای ظاهری این نامه که دعوت طرفداران به "اجتناب از اغتشاش " بود، اما پیام اصلی بیانیه که در قالب چهره "مظلوم‌نمایانه " صورت می‌گرفت، نوعی رادیکالیزه کردن فضای انتخابات بود. اینکه ادعا شود "برخی تحرکات و برنامه‌ریزی‌های محفلی " از سوی رقبا برای برهم زدن امنیت و آرامش جامعه در حال وقوع است، جز رادیکال‌تر ساختن طرفداران و هیجانی ساختن آن دستاورد دیگری نخواهد داشت.
رادیکالیسمی که زاییده مظلوم‌نمایی است. در این بیانیه رقیب، شخصیتی بی‌هویت، ریاکار و قدرت‌طلب معرفی شده است که نه به "جمهوریت " اعتقاد دارد و نه به "اسلام ". آنچه برای او مهم است تنها "قدرت " است و تنها به این شرط است که بقای "جمهوری اسلامی " را می‌خواهد و لذا برای حفظ آن از هیچ عملی فروگذار نخواهد کرد. اما این بیانیه به این پرسش پاسخ نمی‌دهد که چرا زمانی که دو جبهه خود را پیروز انتخابات می‌دانند باید به خشونت و بر هم زدن امنیت جامعه روی بیاورند. یعنی رویکردی که جبهه دوم خرداد پس از انتخابات اتخاذ کرد. 

توهم پیروزی عاملی برای تعویق اغتشاشات

در واقع همان‌طور که این بیانیه رقیب را متهم به برنامه‌ریزی برای "اغتشاش " می‌کند، رقیب نیز پیش از انتخابات همین تصور را از جبهه دوم خرداد داشت. اما چیزی که موجب شد اغتشاشات سیاسی به پس از انتخابات به تعویق بیفتد، احتمال پیروزی بود. به عبارت دیگر ناآرامی‌هایی که از سوی جبهه دوم خرداد به بعد از انتخابات موکول شد به دلیل احتمال پیروزی در انتخابات بود. زیرا بیم آن بود که اگر این ناآرامی‌ها پیش از رأی‌گیری آغاز شود احتمال پیروزی به خطر بیفتد.
در این بیانیه، موسوی همچنین خواهان سلامت در برگزاری انتخابات می‌شود. اظهار نگرانی کردن در سلامت انتخابات چنان که پیشتر نیز گفته شد از محورهای اصلی تبلیغات آن جبهه بود که از سال 1387 آغاز شده بود. اهداف این محور تبلیغاتی را در سه موضوع می‌توان جمع‌بندی کرد:
1. بیم واقعی در صورتی که آرا بسیار به یکدیگر نزدیک باشد.
2. مظلوم‌نمایی به منظور کسب آرای بیشتر.
3. بهره‌برداری برای حوادث پس از انتخابات در صورت شکست.
به کارگیری راهبرد "مظلوم‌نمایی " در بسیاری از رفتارهای تبلیغاتی ستاد موسوی نمایان بود. در واقع تبلیغ فراوان برای متهم‌سازی رقیب به "بی‌ادبی " از نمونه این تلاشها بود. موسوی در ساعت‌های واپسین مانده به انتخابات نیز از این سیاست بهره می‌برد و بارها صدا و سیما را متهم به جانبداری از رقیب می‌کند. موسوی طی یک بیانیه نارضایتی خود را از اینکه صدا و سیما برای احقاق حقوق نامزد رقیب او نوزده دقیقه زمان به وی اختصاص داده‌ است،‌ ابراز می‌دارد.
در طول مناظره‌های انتخاباتی در غیاب احمدی‌نژاد بارها در مناظره‌هایی که رقبا داشتند، آنان بدون آن که به مناظره با یکدیگر بپردازند به مناظره با شخص غایب می‌پرداختند. این رویکرد که بارها با تذکر مجری برنامه مبنی بر ایجاد حق برای پاسخگویی شخص غایب مواجه شده بود، از سوی رقبا نادیده گرفته شد.
بر همین اساس و طبق قانون یاد شده هر کدام از نامزدها از دقایقی برای پاسخگویی به مطالبی که در غیاب آنها ارائه شده بود، برخوردار شدند که در این میان فرصت احمدی‌نژاد به دلیل آن که دیگران بیشتر در غیاب او سخن می‌گفتند، بیشتر بود. موسوی با آن که این قانون را در مناظره‌ها پذیرفته بود،‌ اما به هنگام اجرایی شدن آن، چنین قانونی را بهانه‌ای برای مظلوم‌نمایی و جانبدار معرفی کردن صدا و سیما قرار داد. در بیانیه موسوی که به این منظور انتشار یافته، چنین آمده است:
ملت شریف ایران، هموطنان عزیز! همان‌گونه که شاهد بودید در مناظره‌های تلویزیونی،‌ نامزد حاکم به جای طرح برنامه‌های خود و نقد برنامه‌های طرف مناظره‌اش با توسل به شگردهای مغالطه‌آمیز، اشخاص حاضر و حتی غایب در مناظره را به شدیدترین وجه همراه با بدترین هتاکی‌ها مورد اتهام‌های گوناگون قرار داد... متأسفانه سازمان صدا و سیما در اقدامی تبعیض‌آمیز به فرد خاطی که در طول مدت انتخابات برخلاف قانون تمامی امکانات دولتی از جمله تمام شبکه‌های صدا و سیما را در اختیار داشت با اختصاص وقتی اضافه در آخرین ساعات مجاز تبلیغات به بهانه نقد طرف‌های مناظره‌اش از برنامه و عملکرد دولت، بار دیگر فرصتی را در اختیار نامزد حاکم گذاشت تا مجدداً به جای تصحیح و جبران خطاهایش سیلی دیگر از تهمت‌های ناروا را متوجه رقبای انتخاباتی و افراد غایب کند و کمتر از دو دقیقه (101 ثانیه) زمان را برای پاسخگویی اینجانب منظور داشت که شوخی تلخی بود.
اینجانب ضمن اعتراض به این شیوه برخورد تبعیض‌آمیز و ناجوانمردانه، همه این اقدام‌ها را ناشی از یقین نامزد حاکم و اتباعش به شکست در یک انتخابات سالم و عادلانه می‌دانم و اطمینان دارم مردم، با حضور سبز خود در پای صندوق‌های رأی قاطعانه و در کمال آرامش پاسخ همه این ناروایی‌ها را خواهند داد.(1)

گذشته از آنکه در این بیانات همانند بسیاری از بیانات دیگر، موسوی از موضع ادب و اخلاق حجم بالایی از اتهامات را به اشخاص حقیقی و حقوقی وارد می‌سازد، اما نکته قابل توجه این است که وی به رغم قانون وحقوق تعیین شده افراد سعی دارد آن را ظلم و تبعیضی علیه خویش جلوه دهد.

متهم ساختن بسیاری از نهادهای جمهوری اسلامی از قبیل صدا و سیما، شورای نگهبان، دولت، بسیج و سپاه، نه تنها در ایام انتخاباتی، که در روزهای نخست سال 88 نیز مورد توجه این ستاد بود. تجمع اعضای این ستاد در مقابل صدا و سیما به منظور جانبدارانه نشان دادن این سازمان هفته‌ها پیش از آغاز تبلیغات بیانگر آن بود که "مظلوم‌نمایی " از راهبردهایی است که جریان مذکور در انتخابات از آن بهره خواهد برد.

موسوی در روز انتخابات ضمن برگزاری نشست خبری در رفتاری غیرقانونی خود را پیش از پایان انتخابات پیروزی رقابت‌های انتخاباتی معرفی کرد. او همچنین در این روز پیشاپیش بیانیه‌ای هم مبنی بر پیروزی خود صادر کرد. جالب اینجا بود که وی در این اظهارات که خود را پیروز می‌نامید به جای آن که از ابعاد و دلایل پیروزی خویش سخن بگوید، بیش از هر چیز درباره تخلف در انتخابات و پی‌گیری این تخلف‌ها سخن گفت. متن کامل بیانیه موسوی در 22 خرداد چنین است:
به نام خدا. مردم شریف ایران! ضمن تشکر از حضور پرشور و استقبال گسترده شما از انتخابات ریاست جمهوری، به اطلاع می‌رساند طبق گزارش‌ها و مستندات واصله علی‌رغم تخلفات و کارشکنی‌های متعدد و نارسایی‌های گسترده، مستندات واصله حاکی از آن است که رأی اکثریت قاطع مردم متوجه این خدمت‌گزارشان بوده است. از مسئولان امر می‌خواهم در شمارش آرا نهایت دقت را بنمایند و اعلام می‌کنم در غیر این صورت از همه امکانات قانونی برای احقاق حقوق حقه ملت ایران اقدام خواهم کرد. همین جا فرصت را مغتنم می‌شمارم و از ملت شریف ایران می‌خواهم آماده برگزاری جشن پیروزی در شامگاه میلاد بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) باشند.(2)

گرچه موسوی خود را پیروز نامید؛ اما در اظهارات وی - چه مطالبی که در بیانیه آمد و چه آنهایی که در نشست خبری ذکر شد - علامت‌هایی وجود داشت که نشان می‌داد وی در اعماق درونی، خود را پیروز نمی‌داند. او هیچ‌گاه اعتماد به نفس یک شخصیت پیروز را نداشت. تردید در کلمات او بیشتر از واژه‌های پیروزی خود را به رخ می‌کشید.

او بیشتر از آن که از پیروزی بگوید متناسب با تبلیغات چند ماه گذشته جبهه دوم خرداد از "صیانت از آرا " و "پیگیری تخلفات " سخن گفت. با وجود این، پرسش بسیار مهم این بود که اگر وی خود را واقعاً پیروز انتخابات می‌دانست چه نیازی داشت که آن را به طور غیرقانونی زودتر اعلام کند. آن هم در ظهر روز انتخابات که تا پایان رأی‌گیری زمان زیادی باقی بود؟ در واقع، چنان که روشن است این قضاوت زودهنگام بیش از آن که جمله‌ای خبری باشد، جمله‌ای انشایی بود و بیش از آن که مژده‌ای برای طرفداران وی باشد، نوعی رفتار سیاسی بود که رفتارهای بعدی جبهه دوم خرداد در روزهای بعدی هدف از آن را تببین می‌کرد.

در واقع،‌ همین اعلام نتیجه زودهنگام به نفع خود و تبعیت نکردن از روش‌های قانونی با هدف برپایی اعتراض‌های خیابانی بعدی بود که موجب شد بسیاری از تحلیل‌گران از این حوادث به عنوان "انقلاب مخملی " یا "انقلاب رنگی " یاد کنند. چرا که نه تنها این دو روش از ارکان انقلاب مخملی به شمار می‌آید بلکه استفاده از موج رنگی که جبهه اصلاحات از آن بهره برد نیز یکی از نمادهای انقلاب مخملی و رنگی به شمار می‌آید.

با توجه به شواهد پیش از انتخابات و نوع تبلیغات هجومی و شالوده‌شکنانه جبهه اصلاحات، تردیدی وجود نداشت که اگر نتیجه انتخابات دلخواه این جریان نباشد، آنها به سادگی سر تسلیم فرو نخواهند آورد. اما با فاصله و اختلاف یازده میلیونی میان نفر نخست و شخص بعدی این احتمال وجود داشت که به دلیل فاصله زیاد، روند تهاجمی گذشته که وعده تخلف در انتخابات را داده بود به دلیل دلسرد شدن ادامه نیابد. در حالی که چنین نشد و این جبهه به جای پذیرش رأی اکثریت یا اعتراض به شیوه قانون‌مند طریق رادیکالی اعتراض‌های خیابانی را با هدف ابطال انتخابات و نیز برخی مطالبات جانبی برگزید که معنایی جز "انقلاب مخملی " نداشت.

موضوعی هم که به این خواست افراطی و غیرقانونی یاری می‌رساند بیانیه‌های موسوی، کروبی، خاتمی و تشکل‌هایی نظیر مجمع روحانیون مبارز و جبهه مشارکت بود. در واقع "انقلاب رنگی " چیزی جز ساقط کردن دولت برخاسته از اراده اکثریت،‌ به بهانه "وقوع تقلب " و به واسطه رفتارهایی چون نافرمانی مدنی و اعتراض‌ها و تجمعات خیابانی که همان تبلور سیاست "فشار از پایین و چانه‌زنی در بالا " بود، معنای دیگری نداشت. 

بدعت‌های سیاسی

تقاضای ابطال انتخابات، بر هم زدن قوانین انتخاباتی کشور، ایجاد بدعت‌های سیاسی غیرقانونی و حذف رقیبی که با اکثریت آرا به پیروزی دست یافته است، خواسته‌هایی بود که در صورت موفقیت به معنای پیروزی انقلاب رنگی تلقی می‌شد. انقلاب رنگی مطابق وقایعی که در برخی کشورها مانند گرجستان، اوکراین و قرقیزستان رخ داد نیز همین معنا را افاده می‌کرد. با این تفاوت که در آنجا نتیجه داد و در ایران ابتر ماند.

تصمیم پیگیری رفتار غیرقانونی پس از انتخابات در جلسه 23 خرداد با حضور هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، موسوی، کروبی و حسن خمینی گرفته شد. جمع‌بندی شرکت‌کنندگان در این جلسه در مصاحبه‌ای بر زبان جوان‌ترین عضو این جلسه نمایان شد که: "انتخابات باید باطل شود. " لذا موسوی در بیانیه‌ای که پس از اعلام نتایج انتخابات منتشر می‌کند، چنین می‌آورد:
نتایجی که برای دهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد بهت‌آور است. مردمی که در صف‌های طولانی اخذ رأی شاهد ترکیب آرا بودند و خود می‌دانند که به چه کسی رأی داده‌اند با حیرت تمام به شعبده‌بازی دست‌اندرکاران انتخابات و صدا و سیما نگاه می‌کنند، آنان بیش از همیشه به دنبال آن هستند که بدانند چگونه و توسط چه کسانی و مقاماتی طرح این بازی بزرگ ریخته شده است.

اینجانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار می‌دهم که تسلیم این صحنه‌آرایی خطرناک نخواهم شد. نتیجه آنچه از عملکرد متصدیان بی‌‌امانت دیده‌ایم و می‌بینیم جز تزلزل ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت دروغ و استبداد نیست.

اینجانب طبق وظیفه شرعی و ملی خویش به افشای رازهای پشت سر این مخاطره‌ خواهم پرداخت و آثار نابودکننده آن را بر سرنوشت کشور توضیح خواهم داد و ترس آن دارم که ادامه وضع موجود همه نیروهای مؤثر نظام را به توجیه‌گرانی دروغگو در مقابل مردم تبدیل کند و دنیا و آخرت آنان را در معرض لطمه‌های جبران‌ناپذیر قرار دهد.

به مسئولان توصیه می‌کنم پیش از آن که دیر شود این روند را فوراً متوقف کنند و همگی به خط قانون و امانت‌داری از آرای ملت بازگردند و بدانند که خروج از عدالت، مشروعیت‌زداست. آنان بیش از هر کس دیگر، از این حقیقت باخبرند که در این کشور، انقلابی بزرگ و اسلامی صورت گرفته است. کمترین پیام انقلاب ما این است که مردم آگاهند و در برابر کسانی که با تقلب روی کار بیایند تمکین نخواهند کرد.

اینجانب از همین فرصت استفاده می‌کنم و ضمن تشکر از عواطف ملت بزرگوار ایران به آنان تذکر می‌دهم که ایران، این موجود آسمانی، متعلق به آنان است و نه متقلبان. این آنان هستند که باید با هوشیاری خود از آن حفاظت کنند. خائنین به آرای مردم ابایی از آن ندارند که این خانه پارسیان به آتش کشیده شود...

بیانیه‌هایی به رنگ سیا
نگاهی گذرا به مطالب این بیانیه که سراسر توهین به مقامات نظام جمهوری اسلامی است، گرچه عجیب است و عصبانیت نویسنده آن را نشان می‌دهد، اما بیانگر صدور ناگهانی و احساسی آن و اینکه از سر بی‌برنامه‌گی و "بهت " بوده باشد، نیست. در این بیانیه موسوی مقامات نظام را با واژه‌های توهین‌آمیزی چون "شعبده‌باز "، "دروغگو "، "مستبد "، "متقلب " و "خائن " مورد تفقد خویش قرار می‌دهد.

البته وی از روش "برچسب‌زنی " آن هم به صورت افراطی و بی‌ادبانه پیش از انتخابات به صورت رویکرد تبلیغاتی خود بهره برده بود. اما سخن اینجاست که این بار این روش نه در برابر نامزد انتخاباتی رقیب که در برابر بسیاری از مدیران ارشد نظام اعم از رئیس‌جمهور، رئیس صدا و سیما، شورای نگهبان، دستگاه قضایی، بسیاری از نمایندگان مجلس و فرماندهان سپاه و بسیج به کار می‌رفت. به تعبیر دیگر این بار کلیت نظام و حتی رهبری بود که به صورت تلویحی متهم به "صحنه‌آرایی خطرناک " در انتخابات می‌شد. زیرا روشن بود که رهبری چشمان بیدار کشور است که اگر قرار باشد تقلبی صورت بگیرد، امکان ندارد بدون آگاهی و به دور از چشمان ایشان باشد. 

ریاکاری موسوی برای تبعیت از ولایت فقیه

به عبارت دیگر، موسوی پس از انتخابات نشان داد که ادعای وی به اعتقاد و پیروی از ولایت فقیه ادعایی ریاکارانه و به منظور جلب آرا بوده است. او حتی در مسئله سازمان حج و زیارت، احمدی‌نژاد را به سرپیچی از ولایت فقیه متهم می‌کرد و از این جهت به او انتقاد داشت. موسوی در این انتخابات، مسائل شخصی‌اش را بر مسائل و منافع ملی ترجیح داد و به گونه‌ای سخن گفت و عمل کرد که گویی برخی به دلیل مسائل شخصی و برای اینکه شخص او رأی نیاورد دست به تقلب زده‌اند. در حالی که جابه‌جایی قدرت در جناح‌های سیاسی داخل کشور از پیش‌فرض‌های جمهوری اسلامی بود که در انتخابات‌های گذشته نیز محقق شده بود و از این جهت دلیلی برای تقلب وجود نداشت.

اینکه موسوی پیش از انتخابات فکر شکست را نمی‌کرد و با انگیزه پیروزی در آن حضور یافته بود، شاید ادعای نادرستی نباشد. او به هر طریق در بسیاری از انتخابات که پیروزی در آن ساده‌تر به نظر می‌رسید حضور نیافت و به دلیل اطمینانی که به پیروزی خود داشت در دوره‌ای از انتخابات شرکت یافت که رئیس‌جمهور کنونی هم در آن حضور داشت.

در چنین شرایطی از نگاه ناظران سیاسی دستیابی به موفقیت سخت‌تر می‌شد و آنان یکی از دلایل انصراف خاتمی از نامزدی این دوره را همین می‌دانند. موسوی که به گفته خود به دلیل "احساس خطر " سکوت بیست سالة خود را شکسته بود، اما فراتر از این سخن، احساس می‌کرد "منجی " است و تنها اوست که می‌تواند احمدی‌نژاد را شکست دهد و به پندار خویش کشور را از آن وضعیتی که وی ترسیم می‌کرد، رها سازد.

این "خودشیفتگی " افراطی که با تکبر مزمنی همراه بود مانع از آن می‌شد که وی به شکست بیندیشد و شاید حادثه‌ای که وی از آن به عنوان "بهت " یاد می‌کند، ریشه در این موضوع داشته باشد. اما با وجود این، نباید تصور کرد آن‌گونه که برخی پیشتر گفتند وی توسط اعضای ستادش ایزوله شده باشد و از تمام واقعیت‌های در حال جریان جامعه بی‌خبر بوده باشد.

به هر حال در عصر ارتباطات فیلتر اخبار تنها تا اندازه‌ای ممکن است. به ویژه برای سیاست‌مداری که دست کم تجربه هشت سال نخست‌وزیری را در کارنامه خود دارد. موضوع این نیست که موسوی از واقعیت‌‌های موجود جامعه بی‌خبر بوده و نمی‌دانسته است که در نظرسنجی‌های معتبر روزهای منتهی به انتخابات، احمدی‌نژاد از او پیش‌تر است. موضوع این است که وی علاقه‌ای نداشت به شکست بیندیشد.

شکست موسوی فقط یک شکست انتخاباتی نبود
او در این انتخابات مهم‌ترین سرمایه‌اش را که خاطرات تاریخی دوران نخست‌وزیری در طول هشت سال دفاع مقدس بود، با خود به همراه داشت. لذا این شکست برای او تنها یک شکست انتخاباتی نبود. موسوی از داوری تاریخ درباره خود در هراس بود. با این همه، دلایل رویکرد غیرقانونی موسوی در رفتارهای پس از انتخابات و صدور بیانیه‌‌های تند و تحریک‌آمیز را نباید تنها به مسائل شخصی و فردی تقلیل داد.

گذشته از مطالبی که در نامه سرگشاده هاشمی رفسنجانی مبنی بر پیش‌بینی تلویحی انتخابات و آشوب‌های پس از آن مورد بررسی قرار گرفت، اشارات و نشانه‌های دیگری در دست است که سران جبهه دوم خرداد با پیش‌بینی شکست قریب‌الوقوع، برای هر دو حالت شکست یا پیروزی برنامه‌های جداگانه‌ای را در نظر گرفته بودند. توجه بیشتر به این برنامه‌های جبهه دوم خرداد بیانگر آن است که بیانیه‌‌های موسوی بیش از آن که نوشته‌هایی فردی باشد، راهبرد جبهه اصلاحات و به ویژه تجدیدنظرطلبان است که برای پیشبرد برنامه‌های تبلیغی خود به چنین نوشته‌های تحریک‌آمیز و رادیکالی نیاز دارد.

بیانیه‌های موسوی بیش از آن که به نوشته‌های یک نامزد انتخاباتی درون نظام شباهت داشته باشد به بیانیه‌های اپوزیسیون خارج از نظام نزدیک بود. تلقی جبهه دوم خرداد این بود که با صدور بیانیه‌های تند که طرفداران را دعوت به نافرمانی مدنی می‌کرد، ولو آن که برخلاف قواعد دمکراسی و رأی ملت باشد، می‌توان به اهداف اصلی و پنهان شرکت در انتخابات دست یافت.

اما نباید فراموش کرد که راهبرد تجمعات غیرقانونی و بهره‌گیری از نافرمانی مدنی تنها منحصر به شکست در انتخابات نمی‌شد. بلکه پیروزی در انتخابات آغاز نافرمانی مدنی به منظور عملی ساختن نظریه "فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا " بود. تفاوت در شیوه اجرای آنها بود؛ به این صورت که در صورت شکست، حالت و شکلی "انفجاری " می‌گرفت و در صورت پیروزی، حالتی "فرسایشی " پیدا می‌کرد تا اهداف فراتر از توان قوه مجریه را از این طریق و در موقع لزوم بر نظام جمهوری اسلامی تحمیل کند. راهبرد جبهه اصلاحات این بود که اهداف غیرقانونی را از طریق تجمعات خیابانی و نافرمانی مدنی محقق سازد.

میرحسین موسوی در مصاحبه‌ای در روز 21 خرداد با مجله تایم به صراحت به این سیاست جبهه سیاسی خود اقرار می‌کند. در آغاز این مصاحبه چنین آمده است: "در جایگاه ریاست‌ جمهوری، موسوی طبعاً کمابیش به اندازه رهبر معظم‌ آیت‌الله علی خامنه‌ای قدرت نخواهد داشت. به خصوص در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی. اما او مؤکداً ابراز داشت که تجمعات خیابانی چشمگیر هفته‌های گذشته احتمالاً ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبر نسبت به پذیرش افکار عمومی رخ خواهد داد. ما پرسیدیم اگر انتخابات را ببازد، آن وقت چه می‌شود، او پاسخ داد: "تغییر از مدتی قبل آغاز شده است. تنها بخشی از آن به پیروزی در انتخابات مربوط می‌شود و بخش‌های دیگر ادامه خواهند یافت و هیچ عقب‌گردی در کار نخواهد بود. "

در واقع بهره‌گیری از رویکرد رادیکالیستی شبه انقلابی در انتخابات، سیاستی بود که تئوریسین‌های تجدیدنظرطلب از سال‌ها قبل در دستور کار داشتند. این سیاست در انتخابات ریاست جمهوری نهم به دلایل مختلف و از جمله انشقاقی که در جبهه دوم خرداد وجود داشت در آن زمان عملی نشد و در انتخابات دهم ریاست جمهوری با چهار سال وقفه، عملیاتی شد.

در بسط بیان پیشینه راهبرد یاد شده می‌توان به سخنان سعید حجاریان در سه روز پس از روشن شدن نتایج انتخابات مجلس هفتم اشاره کرد. وی در گفتگو با خبرگزاری ایلنا گفت: "در پروژه جدید، محوریت اصلاحات از حوزه قدرت به جامعه مدنی انتقال خواهد یافت. " این سخن بدان معنا بود که در سال‌های گذشته اعضای ارشد این جبهه با حضور در قدرت و در راستای "فتح سنگر به سنگر " از ارتباط با حامیان، سمپات‌های حزبی، دانشجویان، معلمان و کارمندان و کارگران در برهه‌های حساسی چون ردّ لایحه مطبوعات و تحصن نمایندگان مجلس ششم غافل شده‌اند و نتوانسته‌اند در بسیج توده‌ها علیه نظام به موفقیتی دست یابند. مصطفی تاج‌زاده در همین مقطع زمانی که تا انتخابات نهم ریاست جمهوری وجود داشت اعلام می‌کند: "سال 1383، سال تشکیل و پایه‌ریزی جنبش‌های اجتماعی و سال 1384، سال به راه انداختن تظاهرات و آشوب‌های اجتماعی است. "

همچنین علیرضا علوی‌تبار بیان می‌کند: "برای تحقق مطالباتمان باید خون بدهیم. باید برای مقابله با دیکتاتوری، سه میلیون نفر را سازماندهی کنیم. تاکنون هم اشتباه کردیم که چنین سازماندهی را انجام نداده‌ایم. اما هنوز هم دیر نشده است. " ماهنامه آفتاب هم در همان تاریخ با درج مطلبی تحت عنوان "اپوزیسیون مدنی، جنبش اصلاح‌طلبانه ملت ایران " راه‌کارهایی را جهت برپایی حرکت‌های پوپولیستی و استمداد از ظرفیت اپوزیسیون مدنی در قالب گردهمایی، تحصن، تظاهرات، اعتصاب و سایر اشکال مقاومت و نافرمانی مدنی، جهت نیل به اهداف و خواست‌های غیرقانونی خود ارائه می‌کند و از ضرورت شکل‌گیری کمیته‌های حزبی در محلات و جذب مردم به ویژه جوانان در این کمیته‌ها سخن می‌گوید. همچنین در تکمیل این رویکرد سعید حجاریان در مصاحبه با روزنامه شرق می‌گوید: "نیروهای‌مان را به مجلس و دولت بردیم و کسی برای سازماندهی مردم باقی نماند. ما در هوا مشغول کارزار بودیم در حالی که رقیب در جبهه زمینی مشغول پیشروی بود. اگر یک میلیون نفر جلوی بیمارستان سینا (پس از ترور حجاریان) و 5/3 میلیون نفر روبه‌روی مجلس در زمان تحصن نمایندگان مجلس ششم جمع می‌شدند، دیگر کاری از دست نیروی رقیب برنمی‌آمد. " البته نباید فراموش کرد که برخلاف ادعای حجاریان، جبهه دوم خرداد در این دوره تاریخی و از جمله در مواقعی مانند حضور حجاریان در بیمارستان و تحصن نمایندگان افراطی دوم خرداد در مجلس ششم برای بسیج اجتماعی تلاش فراوانی کرد، اما از توان انجام آن برنیامد.

با وجود چنین زمینه‌ای در جبهه دوم خرداد و نیز آرایش سیاسی و شیوه تبلیغاتی آنان در انتخابات دهم ریاست جمهوری که میل شدیدی به بسیج توده‌ای داشت، اهداف سیاسی این جبهه که فراتر از انتخابات قرار داشت برای جبهه رقیب قابل پیش‌بینی بود. نگاهی به رسانه‌های مکتوب و اینترنتی جریان اصول‌گرا در هفته آخر انتخابات بیانگر این مطلب است.

گزیده آن که نه موسوی نسبت به شکست خود بی‌اطلاع بود و نه رفتارهای غیرقانونی پس از روز انتخابات تنها به شکست سیاسی این جبهه منحصر می‌شد. به عبارت دیگر، بیانیه‌های سیاسی این جبهه بیش از آن که یک رفتار واکنشی ناشی از شوک سیاسی باشد رفتاری از پیش تعیین شده و محاسبه شده بود و تنها به تصمیمات روزهای پس از شکست منتهی نمی‌شد. جبهه دوم خرداد برای هر دو احتمال برد یا شکست در انتخابات برنامه داشت که هر دو نیز رادیکالی و فراقانونی بود که بیشتر به جهت‌گیری‌های اپوزیسیونی شباهت داشت. لذا انتظار ارائه سند یا پذیرش منطق از جانب موسوی و جبهه تجدیدنظرطلب در چنین شرایطی انتظاری دست‌نیافتنی بود. چنان که روشن است بیداری کسی که خوابیده، ساده‌تر از شخصی است که خود را به خواب زده است.

با پی‌گیری رویکرد رادیکالی و غیرقانونی جبهه دوم خرداد، در شرایطی که هنوز هیجانات سیاسی فروکش نکرده بود، روزهای 23 تا 25 خرداد تهران شاهد ناآرامی‌هایی بود که گروهی با تجمعات غیرقانونی به طرفداری از موسوی در مرکز شهر تشکیل دادند. این جمعیت که به وسیله بیانیه‌‌های صادر شده و اخبار منتشر شده رسانه‌های آن جبهه و شبکه‌های ماهواره‌ای غربی بیش از پیش تحریک شده بود سعی می‌‌کرد به بهانه این که در انتخابات "تقلب " شده است، سلامت انتخابات را به پیروی از سیاست چند ماه گذشته، زیر سئوال ببرد. این جمعیت از بعد از ظهر 23 خرداد در اطراف خیابان فاطمی (مقابل وزارت کشور) و میدان ونک با شعارهای تند، آتش زدن سطل‌های زباله، شکستن شیشه بانک‌ها و ساختمان‌های دولتی، آتش زدن اموال عمومی و درگیری و حمله به نیروی انتظامی، کار خود را آغاز کرد و تا دوشنبه 25 خرداد،‌خیابان‌های منتهی به این محدوده در آتش درگیری‌ها می‌سوخت. 

تجمع غیرقانونی 25 خرداد
اوج این تجمعات روز 25 خرداد بود. این تجمع غیرقانونی با این که اخبار ضدونقیضی منتشر شد درباره این که دعوت‌کنندگان آن دعوت خود را پس گرفته‌اند و قصد هیچ تجمعی را ندارند، در نهایت تشکیل شد. با وجود این اخبار، در این تجمع غیرقانونی که سرانجام به درگیری انجامید، چهره‌هایی چون میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی شرکت داشتند. با گذشت زمان و عدم تفرق جمعیت به تدریج دامنه درگیری‌ها افزایش یافت و به دلیل حمله برخی از رادیکالیست‌های سبز به پایگاه مقداد برای خلع‌سلاح آن و پرتاب مواد آتش‌زا از سوی آنها به پایگاه و ساختمان‌های مجاور که منجر به آتش‌سوزی شد، چند نفر از طرفین درگیری کشته شدند. در این میان مادر و دختری محجبه که در آن مسیر عبور می‌کردند نیز قربانی قدرت‌طلبی موسوی شدند؛ و جان خویش را از دست دادند.

این حادثه خشونت‌بار بهانه‌ای شد تا موسوی بیانیه تندتری را صادر کند و با "شهید " نامیدن کشتگان جریان آشوبگر و با فرافکنیِ مسئولیت این حوادث از خود نه تنها مدعی احقاق حقوق "ملت شریف ایران " در مسئله انتخابات شود، بلکه افزون بر آن خود را رهبر خونخواهی معرفی کند. در بیانیه مذکور چنین آمده است:
تجمع عظیم و بی‌سابقه شما در روز 25 خرداد که در دفاع از حق صیانت از رأی‌تان و دفاع از جمهوریت و اسلامیت نظام انجام گرفت اصحاب دروغ را آنچنان به خشم آورد که تحمل نیاوردند و کوشیدند شیرینی این همایش پرشکوه را با برخوردهای سبعانه به کام دوستداران ایران عزیز تلخ کنند... اطلاعاتی که به دست ما رسیده است نشان می‌دهد این اصحاب تقلب و دروغ هستند که برای تکمیل طرح خود به بانک‌‌ها و ادارات و اموال مردم حمله می‌کنند و آنها را تخریب می‌نمایند.

بنابراین، عموم مردم را به هوشیاری در برابر این نقشه فریبکارانه و تداوم اعتراض با حفظ آرامش دعوت می‌کنم... دولت با همکاری صدا و سیما کوشش می‌کند این موج سبز مردمی را وابسته به بیگانگان جلوه دهد... دستگیری‌های گسترده‌ای که طی روزهای گذشته از فرزندان انقلاب انجام گرفته است نشان‌دهنده این واقعیت است که عاملان تقلب و سپس بلوا کمترین شناختی نسبت به حقیقت اعتراضات مردمی ندارند و با توهم این که سازماندهی تشکیلاتی عظیمی در ورای حرکت‌های مردم قرار دارد خود را تسلی می‌دهند تا باور نکنند که طبیعت خودجوش واکنش‌های مردم خبر از ادامه‌دار بودن آن تا رسیدن به نتیجه می‌دهد.

اینجانب دستگیری‌های وسیع اخیر را محکوم می‌کنم و هشدار می‌دهم که گسترش این رویه‌‌ها تنها بر زشتی‌ چهره مخالفان ملت و انگیزه مردم برای توسعه اعتراضات می‌افزاید... اینجانب با ابراز همدردی عمیق با خانواده‌های شهیدان و مصدومان از ابتکار دلسوزانی که صمیمانه با خانواده‌‌های این عزیزان هم‌دردی و همراهی کرده‌اند سپاسگزاری می‌کنم و این سنت حسنه را برآمده از عواطف پاک دینی و انسانی آنان می‌دانم.

در این بیانیه با به کارگیری واژه‌هایی نظیر "سبعانه " و "وحشی‌گری " که در ایران بیشتر برای نشان دادن خشونت‌های رژیم صهیونیستی و رژیم پهلوی به کار می‌رود، این پرسش را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که چه شباهتی میان مدیران جمهوری اسلامی و حاکمان این حکومت‌ها وجود دارد که نویسنده بیانیه، همتراز با آنها از واژه‌های یادشده بهره می‌برد. نویسنده بیانیه با پاک کردن صورت مسئله، مسئولان نظام را به قتل، ایجاد فضای اختناق، دستگیری و زندانی کردن "مردم "، تقلب، دروغ، ایجاد آشوب و حمله به اموال عمومی و خصوصی متهم می‌کند. موسوی بر خلاف رفتارهای جبهه تجدیدنظرطلب در سال‌های 84-1376 که به صراحت مدعی جنبش سکولاریستی بودند و در آسیب‌شناسی گذشته همین صراحت را یکی از نقاط ضعف خود، به ویژه در شکست پروژه تیر 78، می‌دانستند، تلاش کرد تا حرکت سیاسی خود را "مقدس " جلوه دهد.

اما چنان که پیشتر نیز نظریه‌پردازان این جبهه اصرار داشتند: "اصلاحات خون می‌خواهد " شاید آنها در درون خویش از این پیشامد ناگوار احساس رضایت داشتند. به این امید که این خون‌های ریخته شده خون جامعه ایرانی را به جوش آورد. این برای چندمین بار بود که راهبردهای خشونت‌زای "فتح سنگر به سنگر " و "فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا " قربانی می‌گرفت. اما قربانیان روز 25 خرداد از سه دسته خارج نبودند: 1. کسانی که فریب دروغِ تقلب را خورده بودند؛ 2. حافظان امنیت؛ 3. مردم بی‌طرفی که در آن روز در خیابان آزادی در حال تردد بودند و معلوم نبود به دست چه کسانی جان خویش را از دست دادند.

در این میان کارگرانی هم که در مراکز درگیری مشغول کار بودند به کین نارنجک‌های دست‌ساز آشوب‌آفرینان سلامت جسمی و بینایی خود را از دست دادند. اما نه موسوی و نه افراد دیگری که این آشوب‌ها را آفریدند نه تنها در پی پاسخگویی برنیامدند بلکه خود را به خونخواهی نیز معرفی کردند. وقتی در بیانیه‌های منتشر شده از سوی این جبهه برای کشته‌شدگان آشوب‌‌ها واژه "شهید " به کار می‌رود و البته برای دو گروه دیگر سکوت اتخاذ می‌شود، این پرسش مطرح می‌شود که چرا باید آنان را "شهید " نامید. آنان در راه کدام مسیر و هدف مقدس جان خود را از دست داده‌اند که باید آنها را "شهید " نامید. آیا در راه آرمان‌های دینی جان خود را باخته‌اند یا آرمان‌های ملی و میهنی آنان را به این سرنوشت کشانیده است؟ 

کشته سازی غیر واقعی دوروغی در بیانیه‌ها موسوی
در ضمن تأکید بر اسم جمع "شهیدان " که بیش از دو نفر را شامل می‌شود در کنار دیگر جملات این بیانیه، این معنا را القا می‌کند که جمعیت کثیری در این راه کشته شده‌اند. رفتار سیاسی جبهه دوم خرداد و بیانیه‌های صادر شده آنان نشان می‌دهد که این جبهه برخلاف دوران اصلاحات از آن که خود را "سکولار " نشان دهد پشیمان است و با بازی با برخی نمادها در پی بازسازی چهره خود برآمده و تلاش می‌‌کند میان رهبری امام خمینی و دوران پس از آن جدایی بیفکند.

بیانیه‌های موسوی حاوی آن است که وی خود را مدعی انقلاب اسلامی و امام خمینی می‌داند و با متهم ساختن مسئولان جمهوری اسلامی که به گفتة وی از راه امام خمینی(ره) منحرف شده‌اند تلاش می‌‌کند رهبری یک "مبارزه مقدس " را برای بازگشت به دوران امام خمینی(ره) و اصول انقلاب بر عهده بگیرد. او افزون بر توهین‌‌ها و تهمت‌‌های بالا، خود را مرکز رهبری جریان طرفدار "جمهوریت " و "اسلامیت " معرفی می‌‌کند و جبهه مقابل را جریانی در مخالفت با این دو ارزش اعلام می‌کند.

استفاده از روش‌های مبارزاتی انقلاب 1357 مانند گفتن "الله اکبر " بر بام خانه‌‌ها و به کارگیری بیانیه‌هایی با ادبیات نزدیک به انقلاب اسلامی را می‌توان در این راستا ارزیابی کرد. در یکی از این بیانیه‌ها چنین آمده است:
این روزها و شب‌ها نقطه عطفی در تاریخ ملت ما در حال شکل گرفتن است... رسالت تاریخی‌مان را از یاد نبریم و شانه از بار مسئولیتی که سرنوشت نسل‌‌ها و عصرها بر دوش ما گذاشته است خالی نکنیم. سی سال پیش از این، در کشور ما انقلابی به نام اسلام به پیروزی رسید: انقلابی برای آزادی، انقلابی برای احیای کرامت انسان‌ها، انقلابی برای راستی و درستی. در این مدت و به خصوص در زمان حیات امام روشن‌ضمیر ما سرمایه‌های عظیمی از جان و مال و آبرو در پای تحکیم این بنای مبارک گذارده شد و دستاوردهای ارزشمندی حاصل آمد.

نورانیتی که تا پیش از آن تجربه نکرده بودیم جامعه ما را فراگرفت و مردم ما به حیاتی نو رسیدند که به رغم سخت‌ترین شداید برایشان شیرین بود... آیا ما مردم، شایستگی‌هایی را از دست داده بودیم که دیگر آن فضای روح‌انگیز را تجربه نمی‌کردیم؟ من آمده بودم بگویم چنین نیست؛ هنوز دیر نیست و هنوز راهمان تا فضای نورانی دور نیست. آمده بودم نشان دهم می‌توان معنوی زندگی کرد و در عین حال در امروز زیست. آمده بودم تا هشدارهای امام‌مان را درباره تحجر بازگو کنم. آمده بودم تا بار دیگر به انقلاب اسلامی آن گونه که بود و جمهوری اسلامی آن گونه که باید باشد، دعوت کنم. من در این دعوت بلیغ نبودم، ولی پیام اصلی انقلاب حتی از بیان نارسای من آنچنان دلنشین بود که نسل جوان را، نسلی که آن روزگاران را ندیده بود و میان خود و این میراث بزرگ احساس فاصله می‌کرد، به هیجان آورد و صحنه‌هایی را که تنها در ایام نهضت و دفاع مقدس دیده بودیم بازسازی کرد. حرکت خودجوش مردم رنگ سبز را به عنوان نماد خویش برگزید. اینجانب اعتراف می‌کنم که در این امر پیرو آنان بودم و نسلی که به دوری از مبانی دینی متهم می‌شد در شعارهای خود به تکبیر رسید و به "نصر من‌الله و فتح‌ قریب " و "یا حسین " و نام خمینی تکیه کرد تا ثابت کند این شجره طیبه هرگاه که به بار می‌نشیند، میوه‌هایش شبیه به هم است.

این شعارها را کسی جز آموزگار فطرت به آنان نیاموخته بود. چقدر بی‌انصافند کسانی که منافع کوچکشان آنها را وامی‌دارد تا این معجزه انقلاب اسلامی را ساخته و پرداخته بیگانگان و "انقلاب مخملین " بنامند... این سرنوشت دو گروه را خوشحال کرد: یک دسته از آنان که از ابتدای انقلاب در مقابل امام صف‌آرایی کردند و حکومت اسلامی را همان استبداد صالحان دانستند و به گمان باطل خود می‌خواهند مردم را به زور به بهشت ببرند و دسته دیگر که با ادعای دفاع از حقوق مردم اساساً دیانت و اسلام را مانع تحقق جمهوریت می‌دانند. هنر شگرف امام باطل کردن سحر این دوگانه‌انگاری‌ها بود. من آمده بودم تا با تکیه بر راه امام تلاش ساحرانی را که دوباره جان گرفته‌اند خنثی کنم.(3)
در این بیانیه چند نکته را می‌توان تشخیص داد:
1. تأکید بر عنصر "من " به جای ضمیر "ما " که بازگوکننده شخصیت موسوی بود. او خود را تافته‌ای جدا بافته می‌دانست که اصولاً دلیل 20 سال سکوت او نیز بیش از هر چیز در این ویژگی او ریشه داشت. موسوی به گونه‌ای سخن می‌گفت که گویی جز خود و امام خمینی(ره) کس دیگری را قبول نداشت و امام هم که دیگر حضور نداشت؛

2. موسوی که پس از تجمع غیرقانونی تشکیل شده به وسیله ستاد انتخاباتی جبهه دوم خرداد در 25 خرداد دچار توهم رهبری این جریان شده بود اما از تداوم این حمایت‌ها دچار تردید بود. اگر به عبارتِ "رسالت تاریخی‌مان را از یاد نبریم " از نو بنگریم، نشانه‌های این دل‌نگرانی را خواهیم یافت. او می‌ترسید جمعیتی که در 25 خرداد در خیابان آزادی با ادعای نادرست تقلب جمع شدند و وی را در پیشبرد رادیکالیسم نامعلوم تهییج کردند روزی از این حمایت خویش بازگردند؛

3. ادبیات موسوی ملغمه‌ای بود از دیالوگ‌های فیلمنامه‌ای مانند اینکه "عده‌ای می‌خواهند مردم را به زور به بهشت ببرند " و ادعاهایی که تشخیص نادرستی آنها با اندکی تأمل به دست می‌آمد؛ مانند این ادعا که هیچ تشکیلات و سازماندهی‌ای برای آشوب‌ها وجود ندارد و "مردم " به صورت "خودجوش " به این رفتار دست زده‌اند؛

4. همچنین در این بیانیه به ناتوانی موسوی در جلب آرای عمومی نیز به طور تلویحی اشاره شده است. در واقع وقتی این انتظار از موسوی که به شکست خود اقرار کند در آن شرایط رخ داده غیرواقعی به نظر می‌رسید، اقرار به این که "من در این دعوت بلیغ نبودم " خود مطلب قابل توجهی بود که از ضمیر ناخودآگاه موسوی و خودِ واقعی او پرده برمی‌داشت؛ یعنی همان "خودی " که در پس "خود تبلیغی " موسوی پنهان نگاه داشته شده بود؛

5. موسوی از شعارهایی نظیر "الله اکبر " سخن گفت و تلاش کرد آشوب‌های پس از انتخابات را جنبش درون‌زا معرفی کند، اما نگفت که چرا رسانه‌‌های بیگانه و جریان‌های سکولار نیز هواداران موسوی را به سر دادن این شعارها دعوت می‌کنند. (در این باره در مطالب بعدی بیشتر سخن خواهیم گفت.)

این بیانیه که بعد از سخنرانی رهبر معظم انقلاب در 29 خرداد صادر شده بود، نه تنها بر رفتارهای غیرقانونی و غیرمنطقی گذشته اما به اسم منطق و قانون و مردم تأکید می‌کرد، بلکه رفتاری ضددینی و ضدامنیتی که به صراحت خطوط قرمز نظام را زیر پا گذاشته است نیز تلقی می‌شد.

در واقع این بیانه نوعی جوابیه به سخنان رهبر معظم به شمار می‌آمد که گویی تلاش کرده به فرازهای مهم بیانات ایشان پاسخ دهد. در بخش‌های دیگری از این بیانیه آمده است:
اینجانب همچنان قویاً اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجدید آن حقی مسلم است که باید به صورتی بی‌طرفانه از طریق یک هیأت مورد اعتماد ملی مورد بررسی قرار گیرد، نه آن که پیشاپیش امکان ثمربخش بودن آن منتفی اعلام شود. یا با طرح احتمال خونریزی، مردم از هرگونه راهپیمایی و تظاهرات بازداشته شوند، یا شورای امنیت کشور به جای پاسخگویی به سئوالات مشروع در خصوص نقش لباس شخصی‌ها در حمله به افراد و اموال عمومی و ایجاد التهاب در حرکت‌های مردمی به فرافکنی بپردازد و مسئولیت فجایع به وجود آمده را بر عهده دیگران بگذارد.

اینجانب چون به صحنه می‌نگرم آن را پرداخته شده برای اهدافی فراتر از تحمیل یک دولت ناخواسته به ملت، که تحمیل نوع جدیدی از زندگی سیاسی بر کشور می‌بینم. من به عنوان یک همراه که زیبایی‌های موج سبز حضور شما را دیده است هرگز به خود اجازه نخواهم داد بر اثر عمل من جان کسی در معرض خطر قرار گیرد. در عین حال بر اعتقاد راسخ خویش مبنی بر باطل بودن انتخاباتی که گذشت و استیفای حقوق مردم پای می‌فشارم و علی‌رغم توانایی‌های اندکی که در اختیار دارم بر این باورم که انگیزه و خلاقیت شما همچنان می‌تواند حقوق مشروع‌تان را در چهره‌های مدنی جدید مورد پیگیری قرار دهد و محقق کند.

مطمئن باشید که اینجانب همواره کنار شما خواهم ماند. آنچه این برادر شما در یافتن این راه‌حل‌های جدید، خصوصاً به جوانان عزیز توصیه می‌کند این است که نگذارید دروغ‌گویان و متقلبان، پرچم دفاع از نظام اسلامی را از شما بربایند و نااهلان و نامحرمان، میراث گرانقدر انقلاب اسلامی را که اندوخته از خون پدران راستگویتان است از شما مصادره کنند.

این کلی‌گویی‌های ذکر شده در بیانیه‌ها در حالی بود که موسوی از ارائه اسناد و مدارک لازم برای نشان دادن تقلب در انتخابات امتناع می‌‌کرد. وی با وجودِ داشتن بیش از چهل هزار نماینده در پای صندوق‌های رأی که حدود نُه دهم صندوق‌‌ها بود مدرک قابل اعتنایی برای ارائه به شورای نگهبان ارائه نکرد و در گزارشی که شورای صیانت از آرا منتشر کرد مطالبی کلی ذکر شد که یک نویسنده رمان نیز می‌توانست بدون آن که پای صندوق حاضر باشد با استفاده از تخیل خویش به مواردی اشاره کند که در اغلب انتخابات رخ می‌دهد.

لذا موسوی همچنان به کلی‌گویی‌ها و نپذیرفتن نتیجه انتخابات ادامه داد و با تکرار توهین‌ها و اتهامات گذشته به مقامات مسئول کشور رفتار رادیکال و غیرقانونی خود را حتی پس از دیدار با رهبر انقلاب و سخنرانی ایشان در نماز جمعه 29 خرداد تداوم بخشید. وی در بیانیه ششم خود که در تاریخ 31 خرداد و در واکنش به آخرین آشوب گسترده که در روز قبل رخ داده بود صادر کرد به طور تلویحی تلاش کرد دولت را با رژیم شاهنشاهی مقایسه کند. حوادث سی خرداد در حالی رخ داد که جامعه پس از خطبه‌های نماز جمعة رهبر انقلاب، انتظار آرامش را داشت. اما دعوت غیرقانونی مجمع روحانیون مبارز برای تجمع در روز شنبه، فردای سخنرانی تاریخی یاد شده مانع از تحقق سریع این خواسته جامعه شد و پرسش‌های فراوانی را تولید کرد. این تجمع نیز در پایان به درگیری و آشوب انجامید که در طی آن چند نفر از افراد حاضر به اضافه چند نفر از مأموران حافظ امنیت کشته شدند که همین دستاویزی برای صدور بیانیه ششم شد. در این بیانیه آمده است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون. خبر دلخراش شهادت گروهی دیگر از معترضان به وقوع تقلب گسترده در انتخابات اخیر، جامعه ما را در بهت و سوگ فرو برده است. تیراندازی به مردم، پادگانی شدن فضای شهر، ارعاب،‌ تحریک و قدرت‌نمایی همگی فرزندان نامشروع قانون‌گریزی شدیدی است که در معرض آن قرار داریم و عجبا که بانیان چنین شرایطی دیگران را به خطا متهم می‌کنند. به کسانی که مردم را به خاطر اظهارنظر، قانون‌شکن نامیده‌اند خبر می‌دهم که بی‌قانونی بزرگ، عدم اعتنا و نقض صریح اصل 27 قانون اساسی از سوی دولت در عدم صدور مجوز برای اجتماعات مسالمت‌آمیز است.

آیا مردمی انقلابی که با مشابه همین اجتماعات، ما و شما را از فراموشخانه تاریخ ستمشاهی بیرون آوردند باید مورد ضرب و جرح قرار گیرند و تهدید به زورآزمایی شوند؟ اینجانب به عنوان یک هم‌سوگند همچنان مردم عزیز را به خویشتنداری دعوت می‌کنم. کشور متعلق به شماست. اعتراض به دروغ و تقلب حق شماست. به احقاق حقوق خود امیدوار باشید و اجازه ندهید کسانی که برای ناامیدی و ارعاب شما می‌کوشند خشمتان را برانگیزند. در اعتراضات خود همچنان به پرهیز از خشونت پایبند بمانید و چون پدران و مادرانی دل‌شکسته با رفتارهای نامتعارف فرزندانتان در قوای امنیتی برخورد کنید.

در عین حال از نیروهای نظامی و انتظامی، انتظار دارم نگذارند خاطرات این ایام لطمه‌های جبران‌ناپذیر به روابط آنها و مردم بزند. اینکه نام و نشان شهیدان، مجروحان و بازداشت‌شدگان به خانواده‌های آنها اطلاع داده نشود و آنان در سرگردانی قرار گیرند هیچ سودی در برقراری آرامش ندارد و تنها احساسات را جریحه‌دار می‌کند. همچنین است دستگیری فله‌ای که تنها موجب هتک پرهیزها و برداشته شدن رعایت‌ها میان فرزندان نظامی و انتظامی ملت و بدنه جامعه می‌شود. از خداوند متعال برای این شهیدان عزیز رحمت و علوّ درجات مسئلت می‌کنم و برای خانواده‌های داغ‌دیده‌شان صبر و اجر آرزو دارم.(4)

البته روشن بود که استناد موسوی به اصل 27 قانون اساسی برای برگزاری تجمعات و اعتراضات مربوط به نتیجه انتخابات مغالطه‌ای بیش نبود. زیرا طبق قانون انتخابات و عرف عقلایی‌ پذیرفته شده جهانی روش اعتراض به نتیجه انتخابات، تجمعات خیابانی نبود و در قانون انتخابات ایران نیز ساز و کار دیگری برای این منظور در نظر گرفته شده بود. زیرا اگر قرار باشد شیوه اعتراض را با استناد به اصل 27 قانون اساسی که آزادی تجمعات مسالمت‌آمیز را پذیرفته در هر انتخاباتی بپذیریم دیگر قانون و روش‌های حقوقی و قانونی به چه کار می‌آید و اصولاً دیگر نفس انتخابات به چه معنایی خواهد بود. در این صورت هر جریان سیاسی می‌خواهد تکلیف را در "کف خیابان‌ها " تعیین کند و با قدرت‌نمایی خیابانی است که قدرت توزیع می‌شود، نه با روش‌های قانونی و انتخاباتی.

بر این اساس بود که برخی حقوق‌دانان با نوشتن نامه‌ها و بیانیه‌هایی به این دلیل‌تراشی مغالطه‌آمیز موسوی انتقاد کردند. به طور نمونه محمود کاشانی، فرزند آیت‌الله کاشانی و از استادان دانشگاه شهید بهشتی، در بیانیه‌ای چنین می‌نویسد:
با برگزاری انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و اخذ رأی روز جمعه 22 خود آقای میرحسین موسوی در ساعات پایانی اخذ رأی با ادعای پیروزی در این انتخابات اعلام کرد اگر نتیجه دیگری غیر از پیروزی او اعلام شود از همه امکانات قانونی برای احقاق حقوق ملت ایران استفاده خواهد کرد. با اعلام نتایج اولیه شمارش آراء از سوی وزارت کشور روشن گردید که ادعای پیروزی از سوی ایشان بی‌پایه بوده و آراء رقیب وی بیش از دو برابر و بالاتر از اکثریت مطلق آراء نیز بوده است. آقای میرحسین موسوی که در بروشورهای تبلیغاتی و نطق‌های انتخاباتی خود با شعار قانون‌گرایی وارد عرصه انتخابات شدند انتظار می‌رفت در عمل به این شعار پای‌بندی نشان دهند و اگر از نتایج اعلام شده ناراضی هستند و یا قصد اعتراض به آن را دارند از روش‌های مسالمت‌آمیز احقاق حق که در قانون پیش‌بینی شده است پیروی نمایند...

قانون انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران مورخ 1364.4.11 در فصل هفتم "شکایت و نحوه رسیدگی " نسبت به شیوه برگزاری انتخابات را پیش‌بینی کرده است. تبصره یک ماده 80 تصریح می‌کند: "کسانی که از نحوه برگزاری انتخابات شکایت داشته باشند می‌توانند ظرف سه روز از تاریخ اخذ رأی، شکایت مستند خود را به ناظرین شورای نگهبان یا دبیرخانه این شورا تسلیم دارند. " ماده 78 این قانون نیز شورای نگهبان را مرجع صالح برای رسیدگی به شکایات دانسته و ماده 79 مقرر ساخته است این شورا ظرف یک هفته و حداکثر ده روز پس از دریافت نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نظر قطعی خود را به وزارت کشور و از طریق رسانه‌ها به اطلاع مردم خواهد رساند.

این قانون در هنگام نخست‌وزیری آقای میرحسین موسوی تصویب شده و لایحه آن در دولت ایشان به تصویب رسیده و در ادوار گذشته انتخابات ریاست جمهوری ملاک عمل بوده است. اگر مستندات واصله به ایشان آن چنان که در بیانیه نخست وی آمده است نشان‌دهنده "تخلفات و کارشکنی‌های متعدد و نارسایی‌های گسترده " بوده است، می‌توانستند این مستندات واصله را که از بیش از 40 هزار نماینده خود در صندوق‌‌های اخذ رأی به دست آورده بودند به هیأت‌های اجرایی و شورای نگهبان ارائه دهند... درخواست ابطال نتایج انتخابات و توسل به راهپیمایی برای دستیابی به این هدف از سوی یکی از نامزدهای انتخابات پیش از پیمودن روش‌های پیش‌بینی شده در قانون برای رسیدگی به شکایات، نقض آشکار قانون و سرپیچی از اجرای آن است... در هیچ شرایطی یکی از نامزدها حق ندارد نظر خود را به دیگران تحمیل کند و بی‌درنگ پس از اعلام نتایج انتخابات درخواست ابطال آن را بنماید. این یک خواسته فراقانونی است... اگر آقای میرحسین موسوی نظام انتخابات ریاست جمهوری و شیوه برگزاری آن را (که در دوران نخست‌وزیری او به تصویب رسیده) قبول ندارد چرا در این انتخابات شرکت کرده است و اگر راه‌حل شرکت در انتخابات را به عنوان یک اصل پذیرفته شده در همه نظام‌‌های مردم‌سالار و یک روش مسالمت‌آمیز برای دگرگونی دوره‌ای دولتمردان برگزیده است چرا با ادعای وقوع تقلب در انتخابات به جای پیمودن روش‌های پیش‌بینی شده در قانون متوسل به تظاهرات خیابانی شده‌اند؟ آیا در خیابان‌ها و میادین شهر و در میان احساسات و هیجانات کسانی که به خیابان‌ها کشیده شده‌اند می‌توان صحت یا بطلان انتخابات را ثابت کرد؟ کنار گذاردن ترتیباتی که قانون برای احقاق حق پیش‌بینی کرده است و بهره‌برداری ابزاری از شهروندان برای دستیابی به هدفی که روش‌های مقرر در قانون آن را تأمین نمی‌کند چیزی جز توسل به زور نیست و برخلاف اصول مردم‌سالاری است...

آقای میرحسین موسوی نمی‌توانند با استناد به اصل 27 قانون اساسی که آزادی اجتماعات را پذیرفته است کشیدن مردم به صحنه راهپیمایی را قانونی جلوه دهند. زیرا این اجتماعات و راه‌پیمایی‌ها با انگیزه باطل کردن انتخابات و دستیابی به یک هدف غیرقانونی سازماندهی شده‌اند. بنابراین ایشان مسئول مستقیم پیامدهای خشونت‌آمیز این تجمعات بدون مجوز و وارد شدن آسیب‌های سنگین به جان و مال مردم و اموال عمومی و به خطر افکندن امنیت ملی کشور هستند.(5)
ادامه دارد....


اعتراف عوامل ترور های اخیر به همکاری با موساد

اعتراف عوامل ترور های اخیر به همکاری با موساد

هم‌اکنون در حال انجام پیگیری‌های لازم برای دستگیری عوامل ترور 2 استاد دانشگاه هستیم که برخی از این عناصر توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده‌اند...

وزیر کشور گفت: هم‌اکنون در حال انجام پیگیری‌های لازم برای دستگیری عوامل ترور 2 استاد دانشگاه هستیم که برخی از این عناصر توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده‌اند و اعترافات آنها نشان می‌دهد که دست خائن رژیم صهیونیستی در این ترورها وجود دارد.
به گزارش فارس، مصطفی محمد‌نجار امروز در حاشیه مراسم افتتاح پروژه‌های عمرانی شهرستان شهریار در خصوص ترور‌های اخیر دانشمندان ایرانی گفت: صهیونیسم جهانی و عوامل استکباری مانند موساد و برخی از کشورهای اروپایی از پیشرفت ایران عصبانی هستند و به همین دلیل دست به اقدامات تروریستی علیه دانشمندان ایرانی می‌زنند.

وی با بیان اینکه دو عملیات تروریستی اخیر که بر روی دو دانشمند نخبه ایرانی انجام شد، نشان‌دهنده سردرگمی دشمنان ملت ایران است، افزود: قطعاً دشمنان باید بدانند مردم کشور ما با ترور‌هایی که صورت می‌گیرد برای ادامه راه خود و پیشرفت مصمم‌تر می‌شوند.

وزیر کشور بیان داشت: مردم کشور ما هدف دشمن را شناخته‌اند چرا که دشمن از یک سو علیه ایران قطعنامه صادر می‌کند و اسامی همین افراد را به آژانس می‌دهد و از سوی دیگر، عوامل آنها دست به ترور این افراد می‌زند که این موضوع دست دشمن را رو کرده است.

وی با بیان اینکه مقامات امنیتی و اطلاعاتی کشور تا به حال اقدامات خوبی را برای شناسایی و دستگیری تروریست‌ها انجام داده‌اند، تصریح کرد‌: در جلسه ویژه‌ای که بعد از حادثه تروریستی شهادت دکتر شهریاری برگزار شد، تمهیدات و برنامه‌های دیگری برای حفاظت از جان دیگر دانشمندان کشور در نظر گرفته شد.

نجار در پایان گفت: هم‌اکنون در حال پیگیری برای دستگیری عوامل ترور دو استاد دانشگاه هستیم و خادمان این شهدا تا گرفتن خون شهید شهریاری دست از تلاش خود بر نمی‌دارند.


امین زاده: غلط کردم، اوباش خودم بودم!

عضو سابقا اطلاعاتی حزب مشارکت پس از قریب یک ماه و تحت فشار محافل رسانه ای، از اهانت خود به اوباش آشوبگر عذرخواهی کرد.
محسن امین زاده از دست اندرکاران فتنه 88 و معاون وزارت خارجه در دولت خاتمی، حدود یک ماه پیش خاطرات دادگاه و زندان را منتشر کرد که طی آن ضمن مانور فراوان روی نقاشی های خود، روایتی از دادگاه نوشته و دستگیرشدگان آشوبهای خیابانی را «اوباش» خوانده بود. امین زاده در آن خاطرات تصریح می کند «سعی داشتند ما را تحقیر کنند. من را میان اوباش نشاندند. به مسئول خشنی که کارش چیدن متهمین بود گفتم تو را به جدت دیگر ما را وسط اوباش ننشان. رفت و مشورت کرد و پذیرفت که اوباش را کنار هم پشت سر ما و جوانها بنشانند.»
این اظهارات صریح اعتراضات گسترده ای را در میان طیف های دست اندرکار آشوب باعث شد. از جمله «بالاترین» نوشت: آقای امین زاده شما چه تخم دو زرده ای کرده ای که این آدم ها توی دادگاه هم باید دور از شما بنشینند؟ باز دماغ تان را بالا نگه داشته اید که کنار مردم عادی ننشینید؟ این آدم های عادی، جوانهایی هستند که در دوران شما به این حال و روز افتاده اند. اگر همین اراذل و اوباش به شما رای بدهند و در انتخابات رای بیاورید، آیا رایشان را پس می دهید؟
در پی اعتراض های وسیع امین زاده با یک ماه تاخیر مجبور به عذرخواهی شد و در متنی که مشترکا در «کلمه» و «جرس» منتشر شده نوشت: در بخشی از خاطرات من از این افراد به عنوان اوباش یاد شده که متضمن قضاوت ماهوی درباره این افراد است. مطلع شدم برخی از خوانندگان به درستی به این عبارت اعتراض کرده اند. در دادگاه علنی در کنار چهره های سیاسی و فرهنگی، یک گروه متهم نیز با ظاهر و لباس و وضعیت کاملا متفاوت به صحن دادگاه آورده شدند که شباهتی با متهمان حوادث انتخاباتی نداشتند، در حدی که به نظرم رسید ممکن است این افراد مرتکبان جرایم واقعی غیرمرتبط با انتخابات باشند. من از همه این افراد قویا پوزش می خواهم و تایید می کنم که قضاوتی نادرست و شتابزده ارائه شده است.
امین زاده توضیح نداده اولا مگر قیافه این متهمان چه شکلی بوده که تداعی «اوباش» را می کرده؟ و ثانیا مگر آتش زدن اتوبوس و اموال و اماکن عمومی و حمله به عابران و چاقوکشی و قداره بندی چیزی جز اوباشگری است؟ و مگر عملکرد فتنه گرانی چون سردسته های حزب مشارکت و مجاهدین، چیزی جز لمپنیزم و اوباشگری- با عرض پوزش از اوباش چاله میدانی و دم دستی!- بوده است؟

بنی‌صدر:با چادرنماز فرار نکردم

ابوالحسن بنی‌صدر که اکنون در کاخی در پاریس سکونت دارد، درباره فرارش از ایران با "پوشش و لباس زنانه"، گفت که من با چادر نماز فرار نکردم!

به گزارش شبکه ایران، رئیس جمهور فراری ایران در واکنش به سخنانی که از فرار وی با "پوشش و لباس زنانه" حکایت دارد، به رادیو فردا گفت که "می‌گویید که من با چادرنماز از ایران گریخته‌ام. آن را هم داده‌ام به آن دانشجوی گرامی، مجید توکلی، که رژیم به لحاظ استقامتش او را بازداشت کرد و در جا هم همان جا اعلام کرد که او خواسته است با چادرنماز فرار کند و دستگیر شده است!"

وی این اظهارات را در واکنش به سخنان حجت الاسلام ذوالنور که گفته است نظام به بنی صدر اجازه داد تا از کشور خارج شود و حتی 2هواپیمای جنگنده‌ای که از پایگاه هوایی نوژه به تعقیب هواپیمای حامل بنی صدر اعزام شد ترفند نظام انقلاب اسلامی بود، بیان کرده است.

بنی صدر که از تکرار موضوع فرارش با پوشش زنانه ناراضی است، در ادامه مدعی شده است که با کارت "یکی از افراد کادر نیروی هوایی" و "با لباس نظامی" وارد فرودگاه شده و فرار کرده است.

اعتراف منافقین به مشارکت در ترور اخیر

باند جنایتکار منافقین با صدور اطلاعیه‌ای اعتراف کرد که برای اجرای عملیات ترور دانشمندان هسته‌یی ایران وظیفه‌شناسایی و ارجاع اطلاعات مربوط به این دانشمندان را برعهده داشته است.

به گزارش ایسنا به نقل از هابیلیان، در پی ترور دو تن از اساتید و دانشمندان هسته‌یی کشورمان، گروه تروریستی مجاهدین با صدور اطلاعیه‌ای اعتراف کرد که در ترور دکتر فریدون عباسی و دکتر مجید شهریاری دست داشته است.

بر پایه این خبر باند تروریست و آدمکش رجوی که مسوولیت قتل عام بیش از 12 هزار تن از هموطنان‌مان را در پرونده جنایت‌بار خود دارد، در این اطلاعیه تلاش کرد با وارونه‌گویی و فرافکنی، خود را از اجرای این ترور مبراء کند اما هم‌زمان اعتراف کرد که در این اعمال تروریستی وظیفه شناسایی این اساتید را برعهده داشته است، چنان‌که در سایت منافقین آمده است: «نقش شهریاری و عباسی، در پروژه تسلیحات اتمی رژیم، پیش از این ،بارها توسط مقاومت افشا‌ شده است.»

منافقین همچنین بارها و در اطلاعیه‌های دیگر به نقش خود در مورد تخلیه تلفنی دانشمندان هسته‌یی و برخی دیگر از دانشمندان ایرانی و انتقال این اطلاعات به آمریکا اعتراف کرده است.

این اعتراف، یادآور جاسوسی باند وطن فروش رجوی در دوران جنگ 8 ساله علیه ملت ایران است که وظیفه شناسایی مراکز حساس شهری جهت موشک باران عراق و جابجایی نیروهای ایران را برعهده داشتند.

همچنین بر اساس همین خط مشی بود که مسوولیت به شهادت رساندن امیر صیاد شیرازی از طرف استخبارات صدام به آن‌ها واگذار شد.

تغییر نام مسجد حضرت فاطمه در جده

تغییر نام مسجد حضرت فاطمه در جده
مسؤولان شهری جده عربستان مسجد السیدة فاطمة(س) را با این توجیه که "فاطمه" نام مادر تاجر سازنده این مسجد است و گذاردن نام اشخاص بر مساجد حرام است، نام آن را به "الرحمة" تغییر دادند!


 
در ادامه عناد غیرقابل توجیه وهابیون با اهل بیت پیامبر(ص) مسؤولان شهر جده با نصب تابلوهایی بر سردر مسجد "السیدة فاطمة(س)" نام آن را به مسجد الرحمة تغییر دادند!

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ مسؤولان شهری جده عربستان مسجد السیدة فاطمة(س) را با این توجیه که "فاطمه" نام مادر تاجر سازنده این مسجد است و گذاردن نام اشخاص بر مساجد حرام است، نام آن را به "الرحمة" تغییر دادند!

اما اهالی منطقه می‏گویند نام این مسجد به نام مبارک حضرت زهرا(س) مزین شده بود، و نه مادر بانی آن.

همچنین یک روزنامه سعودی نوشت: پس از آنکه حجاج درگذشته ایرانی در این مسجد مدفون شده‏اند، این مسجد به محلی برای زیارت و عبادت ایرانیان و شیعیان تبدیل شده بود(!!) که با این تدبیر مسؤولان جده، جلوی این کار گرفته می‏شود!

این در حالی است که این روزها، سالگرد دو واقعه‏ی مهم "غدیر" و "مباهله" است که هریک، حقانیت و عصمت اهل بیت(ع) را اثبات می‏ کنند.


به دنبال احیای حزب اعتماد ملی بدون حضور کروبی هستیم

به دنبال احیای حزب اعتماد ملی بدون حضور کروبی هستیم
عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی  گفت:اقدامات حجت الا سلام مهدی کروبی موجب شده است که اعضای شورای کرکزی حزب اعتماد ملی به دنبال احیای حزب  بدون حضور کروبی باشند.

یک عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی که نخواست نامش فاش شود در گفتگو با خبر نگار پایگاه خبری پنهان نیوز(کمپین مخالفان کروبی)با اشاره به اقدامات خارج از موازین مهدی کروبی پس از انتخابات سال گذشته گفت: با سوابق و مسئولیت های از طرف نظام  بر عهده حجت الا سلام مهدی کروبی

بود از وی این انتظار نمی رفت با ادعاهای پوچ نظام اسلامی را متهم به اقدامات غیر اخلاقی و تقلب در انتخابات کند.

وی در ادامه افزود :اظهار نظرهای حجت الاسلام  مهدی کروبی موجب عدم استقبال مردمی از وی در انتخابات سال گذشته شد.

این فعال سیاسی اصلاح طلب ،تصریح کرد:اقدامات  حجت الا سلام مهدی کروبی موجب شده است که اعضای شورای کرکزی حزب اعتماد ملی به دنبال احیای حزب  بدون حضور کروبی باشند.

لازم به ذکر در آینده مصاحبه کامل وتفضیلی با این عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی با دریافت مجوز انتشار اسم از این فرد از این پایگاه خبری منتشر  می شود

این اطلاعات دقیق قطعا توسط یک یا چند جاسوس درز کرده است

باید توجه داشت که بدون شک علاوه بر استفاده از پیشرفته ترین امکانات روز دنیا برای تضمین پیروزی در انجام ترورها ـ مانند ماهواره های جاسوسی برای ردیابی مسیر حرکت افراد ـ سرویس های اطلاعاتی مذکور، قطعا توسط عوامل و جاسوسانی آمار و اطلاعات سری و فوق سری از داخل این مجموعه ها داشته اند که با این ظرافت و دقت توانسته اند آنانکه باید را بزنند.

پس از گذشت حدود یک سال از فاجعه ترور ناجوانمردانه نابغه و دانشمند ایرانی، دکتر مسعود علی محمدی، متأسفانه فاجعه ای دیگر رخ داد و نابغه دیگری با همان سبک و سیاق ترور شد.

به گزارش «تابناک»، آنچه صبح روز دوشنبه هشتم آذرماه در تهران اتفاق افتاد و خون پاکی که بر زمین ریخته شد، اگرچه بنابر اعتقادات ما قطعا بار دیگر در رگ های فرزندان با غیرت این آب و خاک خواهد جوشید و موجبات برکات فراوانی را فراهم خواهد آورد، اما نکته آنجاست که نباید از این مسائل، بدون درنگ و تأمل گذشت، چه، این سرمایه های ملی میلیون ها نفر ایرانی است که تک تک ما ـ چه مسئول و چه غیر مسئول ـ باید تا پای جان از آن حراست و پاسداری کینم.

بر این اساس، ذکر چند نکته و در نهایت طرح چند سوال، شاید بتواند تا حدود زیادی فضا را روشن کرده و نقشه راهی باشد برای همه ـ اعم از مردم و مسئولین ـ برای پاسداری از سرمایه های ملی، انسانی و اجتماعی این کشور.

 ـــ اولین نکته ای که در این مسئله نباید فراموش شود اینکه، باید عمق فاجعه ـ از دست دادن چنین سرمایه هایی ـ برای مردم و البته مسئولین مربوطه به درستی تبیین گردد تا بلکه از آن عبرت گرفته و با هوشیاری و وجدان کاری بیشتر، راه بر تکرارش ببندیم.

در واقع دانستن و فهم این نکته بسیار اهمیت دارد که از یک سو بدانیم وزن علمی و اجرایی این سه استاد نابغه چقدر بوده تا با یک حساب ساده مشخص شود که چنین ضایعه هایی به این سادگی ها که برخی فکر می کنند قابل جبران نخواهد بود و از سوی دیگر، بدانیم که دشمنان این ملت تا چه حد آگاهانه، حساب شده و دقیق، می دانسته اند که چه کسانی را باید حذف کنند.

به بیان بهتر باید بدانیم که استاد علی محمدی به صرف استاد فیزیک کوانتوم دانشگاه تهران بودن ترور نشد بلکه به دلیل فعالیت های دیگری که به درستی هیچ کس نباید از آن اطلاع می یافت خون پاکش بر زمین ریخت، یا استاد شهریاری به صرف تدریس مهندسی هسته ای در دانشگاه شهید بهشتی هدف ترور قرار نگرفت، بلکه... و صد وای بر ما که همانکه نباید این اطلاعات را می دانست، البته دانست و کارش را به درستی انجام داد.

در این باره لازم به ذکر است که شهید دکتر شهریاری با لیسانس دانشگاه امیرکبیر، فوق لیسانس دانشگاه شریف و دکترای دانشگاه امیرکبیر، به همراه دکتر عباسی با لیسانس دانشگاه شیراز، فوق لیسانس دانشگاه فردوسی مشهد و دکترای دانشگاه امیرکبیر اولین کسانی بودند که با رفتن به دانشگاه شهید بهشتی، این دانشگاه را به قطب دانش هسته ای کشور تبدیل کرده و با تخصص پرتو پزشکی، برای اولین بار در کشور و از صفر اقدام به تأسیس رشته، دوره و دانشکده «کاربرد پرتوها» نموده و با تأمین تجهیزات آزمایشگاهی لازم آن را به دانشکده ای ایده آل و درجه یک تبدیل کردند و...

البته شاید اصطلاح تاسیس رشته و تشکیل دوره برای مخاطب غیر دانشگاهی زیاد مفهوم نباشد ولی مخاطب دانشگاهی به درستی می تواند این منظور را درک کرده و ارزش فوق العاده بالای آن را دریابد.

همه آنچه گفته شد البته تنها ویژگی های علمی این اساتید مبرز بود، در حالی که به شهادت تمام کسانی که کوچکترین مراوده ای با آنها داشته اند، دیانت، اخلاص، تواضع و فروتنی، خوش اخلاقی، کلان نگری، فوق العاده تلاشگر و جدی در انجام وظیفه و... از خصیصه های این عزیزان بوده است.

 ـــ نکته بعدی اما اینکه با بررسی و تطبیق شیوه و طرز انجام این سه عملیات تروریستی می توان به راحتی به واحد بودن مرکز فرماندهی آن پی برد و اینکه علاوه بر کارشکنی در روند تعالی علمی ایران اسلامی، بیشترین بهره برداری روانی و رسانه ای نیز از اهداف آن بوده است.

در واقع سرویس های اطلاعاتی سیا، موساد و اینتلیجنت سرویس که با توجه به قرائن و شواهد بسیار، با همکاری یکدیگر و با مباشرت منافقین وطن فروش، در راستای اهداف پلید خود چنین اقداماتی را طراحی و اجرا می کنند حداقل در دو سطح در پی رسیدن به چند هدف هستند:

1 ـ اگر به کمک عناصر و رسانه های ضدانقلاب، با فریب افکار عمومی و طرح مسائل سیاسی توانستند این ترورها را به حاکمیت نسبت دهند:

الف) به رخ کشیدن برتری رسانه ای در جهت دهی به افکار عمومی
ب) خرابکاری به گونه ای که در نهایت تمام هزینه های آن را حاکمیت بپردازد
ج) برداشتن گامی دیگر در راستای سلب اعتماد مردم از حاکمیت
د) و...

2 ـ اگر با توجه به چشمان بیدار ملت، نتوانستند پروژه فریب را عملیاتی کنند: 

الف) اینکه به ریزترین اطلاعات ما دسترسی داشته و آگاهانه دست به ترور می زنند
ب) القاء ناکارآمدی سیستم اطلاعاتی ـ امنیتی کشورمان به مردم و اثبات هژمونی اطلاعاتی خود
ج) دندان نشان دادن با هدف ارعاب دولت و مردم برای پا پس کشیدن از حقوق مسلم خود
د) و...

در همین راستا باید توجه داشت که بدون شک علاوه بر استفاده از پیشرفته ترین امکانات روز دنیا برای تضمین پیروزی در انجام ترورها ـ مانند ماهواره های جاسوسی برای ردیابی مسیر حرکت افراد ـ سرویس های اطلاعاتی مذکور، قطعا توسط عوامل و جاسوسانی آمار و اطلاعات سری و فوق سری از داخل این مجموعه ها داشته اند که با این ظرافت و دقت توانسته اند آنانکه باید را بزنند.

پس بر اساس آنچه گفته شد چند سوال مهم پیش می آید که باید برای آنها پاسخی درخور یافت:

1 ـ چرا با وجود حساسیت های بالای چنین پرونده هایی، پس از گذشت یک سال، همچنان پرونده ترور منجر به شهادت استاد علی محمدی به نتیجه نرسیده است، یا اگر رسیده حداقل در حد کلیات به مردم اعلام نمی شود.

2 ـ چرا اقدامات لازم برای حفاظت کامل از جان و خانواده همکاران آن استاد عزیز ـ که بنابر هر عقل سلیمی گزینه های بعدی برای حذف فیزیکی بوده اند ـ به عمل نیامده است، یا اگر آمده، پیگیری شود که چرا کافی و کارآمد نبوده است، تا دیگر شاهد تکرار آن نباشیم؟

3 ـ آیا در رابطه با شناسایی جاسوسانی که به طور قطع از داخل این مجموعه ریزترین اطلاعات را به این سرویس ها داده اند، اقدامی شده است؟

4 ـ با توجه به آنچه گفته شد چه تدابیر اطلاعاتی ـ امنیتی، انتظامی و قضایی برای جلوگیری از این فجایع در نظر گرفته شده است؟

5 ـ ...

در پایان لازم به ذکر است که بدون شک ملت سرفراز ایران اسلامی فریب داستان پردازی های عناصر معاند و ضد نظام را نخواهد خورد و با توجه به سابقه سیاه دشمنان خود، عامل اصلی را به خوبی می شناسد، اما این انتظار که تمام دستگاه های مسئول نباید دشمن را دست کم گرفته بلکه باید تمام سعی و تلاش خود را همچون همیشه برای جلوگیری از تکرار این اتفاقات به کار برند، نیز خواسته به حقی است که باید به آن برسند.

یک هویت با دو شناسنامه!

شنیدن این خبر- تاکید می شود بر «خبر» و نه «تحلیل»- تعجب آور باشد که سران و عوامل اصلی فتنه 88 نه فقط با تروریست هایی که دست به ترور دو دانشمند هسته ای کشورمان زده اند، هویت مشترک و یکسانی دارند،

حسین شریعتمداری؛شاید برای عده ای- هر چند اندک و کم شمار- که هنوز به عمق فتنه 88 پی نبرده اند، شنیدن این خبر- تاکید می شود بر «خبر» و نه «تحلیل»- تعجب آور باشد که سران و عوامل اصلی فتنه 88 نه فقط با تروریست هایی که دست به ترور دو دانشمند هسته ای کشورمان زده اند، هویت مشترک و یکسانی دارند، بلکه خیانت سران فتنه، بارها از جنایت تروریست های صبح دوشنبه تهران، بیشتر و نفرت انگیزتر نیز بوده و هست. چرا...؟!...

1- شاید برای عده ای- هر چند اندک و کم شمار- که هنوز به عمق فتنه 88 پی نبرده اند، شنیدن این خبر- تاکید می شود بر «خبر» و نه «تحلیل»- تعجب آور باشد که سران و عوامل اصلی فتنه 88 نه فقط با تروریست هایی که دست به ترور دو دانشمند هسته ای کشورمان زده اند، هویت مشترک و یکسانی دارند، بلکه خیانت سران فتنه، بارها از جنایت تروریست های صبح دوشنبه تهران، بیشتر و نفرت انگیزتر نیز بوده و هست. چرا...؟! به قول حقوقدانان؛ «نحن ابناء الدلیل، نمیل حیث یمیل... ما فرزندان دلیل هستیم و در قضاوت به آن سوی می رویم که دلایل هدایتمان می کنند.».

2- آیا تروریست هایی که دو دانشمند هسته ای ایران را ترور کرده اند، با آن دو خصومت شخصی داشته اند؟ بدیهی است که با توجه به تمامی شواهد و قرائن موجود پاسخ این سوال منفی است. بنابراین چرا دست به این جنایت آلوده اند؟ ترور دانشمندان هسته ای ایران اسلامی در اوج چالش هسته ای کشورمان با دشمنان بیرونی و مخصوصاً آمریکا، انگلیس و اسرائیل صورت گرفته، آنهم در حالی که طی نزدیک به ده سال گذشته، حریف بیرونی از هیچ اهرم سیاسی، نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و... برای مقابله با فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی ایران دریغ نکرده و حتی بارها تاکید ورزیده است که حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران را نیز به عنوان یک گزینه روی میز دارد!

3- چند هفته قبل «جان ساورز» رئیس سازمان اطلاعاتی MI6- شاخه اطلاعات و جاسوسی خارجی در اینتلجنت سرویس انگلیس- به صراحت گفته بود «روش های دیپلماتیک برای متوقف کردن فعالیت هسته ای ایران با ناکامی روبرو شده است و باید از طریق عملیات جاسوسی و اطلاعاتی با ادامه برنامه هسته ای ایران مقابله کنیم» (روزنامه انگلیسی تلگراف) و ژنرال پترائوس سرفرمانده سابق نیروهای نظامی آمریکا در خاورمیانه و سرفرمانده کنونی نظامیان آمریکا در افغانستان فاش کرده بود که برای مقابله با فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی ایران و تنگ کردن عرصه بر مسئولان نظام، شماری از کماندوهای آمریکایی از گردان نیروهای ویژه را برای انجام عملیات جاسوسی و اطلاعاتی با همکاری عوامل داخلی به درون خاک ایران نفوذ داده است و مئیر داگان، رئیس سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از ضرورت عملیات اطلاعاتی شکننده علیه برنامه هسته ای کشورمان خبر داده بود و...

4- دیروز - یعنی یک روز پس از عملیات تروریستی صبح دوشنبه تهران- روزنامه ایندیپندنت دو مقاله از دو تحلیل گر اسرائیلی و آمریکایی را که هر دو نفر آنها سابقه آشکار و اعلام شده عضویت در سرویس های اطلاعاتی دارند، به چاپ رساند. مقاله ای گزارش گونه به قلم «یوسی ملمان» عضو «موساد» و مفسر ارشد روزنامه اسرائیلی «هاآرتص» و یادداشت دیگری از «بروس ریدل» مأمور سابق سازمان «سیا» که تیتر اول کیهان امروز به این خبر اختصاص یافته است. «یوسی ملمان» در مقاله گزارش گونه خود می نویسد؛ دیروز-دوشنبه- سه رویداد به ظاهر بی ارتباط با یکدیگر ولی در واقع مرتبط با هم اتفاق افتاده است، افشای اسناد وزارت خارجه آمریکا که بسیاری از آنها درباره نگرانی جامعه جهانی نسبت به برنامه هسته ای ایران است، ترور یک دانشمند هسته ای ایران در تهران و مجروح شدن یک دانشمند دیگر و انتصاب «تامیر پاردو» به جای «مئیر داگان» به عنوان رئیس موساد، سازمان اطلاعاتی خارجی اسرائیل. یوسی ملمان در ادامه می نویسد «این سه رویداد با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند و همه آنها، بخشی از تلاش بی پایان جامعه اطلاعاتی اسرائیل، همراه با همتایان غربی آن، از جمله MI6 انگلیس و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا» است که با هدف اخلال در فعالیت هسته ای ایران، یا به تأخیر انداختن آن و در صورت امکان، بازداشتن جمهوری اسلامی ایران از ادامه فعالیت هسته ای خود، طراحی شده و به اجرا درآمده است». این عضو ارشد موساد که طی چند سال اخیر در پوشش مفسر روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» ظاهر شده است در ادامه مقاله خود اشاره می کند که «این، حداقل، چهارمین تلاش برای ترور دانشمندان ایرانی مرتبط با برنامه هسته ای این کشور طی 4 سال گذشته است» و از احتمال اقدامات مشابه دیگر نیز خبر می دهد!

«بروس ریدل» نیز با بیان دیگری به نگرانی اسرائیل از فعالیت هسته ای ایران می پردازد و با اشاره به سوابق موساد در ترور مخالفان می نویسد؛ «امروز، ایران در صدر نگرانی های اسرائیل قرار دارد و نتانیاهو با ابراز این نگرانی، به موساد دستور داده است که ایران باید در صدر برنامه های عملیاتی موساد باشد». بروس ریدل خبر دیگری هم در آستین دارد و می نویسد؛ «مئیر داگان رئیس موساد طی 8 سال گذشته همواره تأکید داشته است که موساد نباید، فقط اطلاعات جمع کند، بلکه باید براساس اطلاعاتی که به دست می آورد، وارد عمل شود» و اضافه می کند؛ «تامیر پاردو» که به جانشینی داگان انتخاب شده است، سال ها در موساد و نیروهای نظامی اسرائیل در اینگونه عملیات- ترور- شرکت داشته و همچنان، آن را یکی از اولویت های اصلی خود می داند.
اگر این اعترافات صریح و بی پرده نیز نبود، کمترین تردیدی وجود نداشت که ترور دانشمندان هسته ای ایران، جنایت مشترک سرویس های اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل و انگلیس بوده است.

5- اکنون جای این سؤال است که عاملان ترور دانشمندان هسته ای ایران، چه می خواسته اند و در پی چه بوده اند که سران فتنه طی 8 ماه فتنه گری و خیانت و جنایت در پی آن نبوده اند؟! آیا تمامی مراحل فتنه 88 بی کم و کاست- تأکید می شود که بی کم وکاست- مطابق نسخه و دستورالعمل رسماً اعلام شده مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل صورت نگرفته بود؟! آیا سران فتنه، آشکارا به حمایت از نسخه دیکته شده مثلث یادشده، نه فقط توقف برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران، بلکه مقابله با مبانی و ارکان اسلام، انقلاب، امام(ره) و نظام اسلامی را دنبال نمی کردند؟ تشکیل «کمیته صیانت از آراء» بعد از ملاقات پنهان با جرج سوروس و فرمول آشکارا اعلام شده و مشترک «جین شارپ، ریچارد روتی و سوروس». انتخاب یک نماد رنگین بعد از توصیه «مایکل لدین»، برنامه ریزی برای آشوب های خیابانی قبل از انجام انتخابات، اعلام پیروزی در حالی که هنوز رأی گیری تمام نشده بود، چه رسد به آغاز شمارش آراء، ادعای تقلب بلافاصله پس از اعلام اولین نتیجه رأی گیری، درخواست ابطال انتخابات- فرمول جرج سوروس و جین شارپ- درخواست رفراندوم- با توصیه قبلاً اعلام شده مایکل لدین- خودداری از پیگیری ادعای تقلب از مجاری تعریف شده قانونی، درخواست حضور ناظران و بازرسان بین المللی- توصیه وزارت خارجه اسرائیل و بخشی از فرمول جرج سوروس برای کودتاهای مخملی- شایعه پراکنی و اصرار بر آن بعد از افشای دروغ بودن شایعات، شعار به نفع اسرائیل در روز قدس و تکرار بی کم و کاست شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران»! که دو روز قبل از سوی وزارت خارجه اسرائیل- در سایت رسمی این مرکز صهیونیستی- توصیه شده بود. شعار به نفع آمریکا در روز جهانی مبارزه با استکبار، ائتلاف و همکاری آشکار با منافقین، مارکسیست ها، بهایی ها، سلطنت طلب ها، کومله، پژاک ، اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا و حمایت آشکار از اهانت کنندگان با عنوان «مردمان خداجوی»!!، نفی وجود مبارک حضرت صاحب الزمان«عج»- توصیه بیت العدل بهایی ها از اسرائیل- و معرفی نفی کننده به عنوان یکی از 5 عضو اصلی اتاق فکر فتنه در لندن.

گفتنی است که اهانت به ساحت مقدس امام حسین(ع) و نفی وجود مبارک حضرت صاحب الزمان(عج) فرمول از قبل اعلام شده «فرانتس فوکویاما» نظریه پرداز و استراتژیست آمریکایی در فرمول معروف وی با عنوان «مهندسی معکوس» برای مقابله با نظام ولایت فقیه در ایران بوده است که بعد از حماسه عظیم و بی نظیر 9 دی ماه 88، «ریچارد هاس» مسئول شورای روابط خارجی آمریکا، ضمن پذیرش مسئولیت ارائه این فرمول به سران فتنه، با تأسف اعلام کرد «فرمول مهندسی معکوس آقای فوکویاما، نتیجه معکوس داده است و به جای دور کردن مردم از آیت الله خامنه ای، بر نفوذ وی افزوده است» و....
6- آیا هیچیک از موارد یاد شده قابل انکار است؟! آیا به همین علت نبود که شیمون پرز از فتنه گران به عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران» یاد می کرد؟ و نتانیاهو با صراحت می گفت «اصلاح طلبان به نیابت از اسرائیل با جمهوری اسلامی می جنگند» و اوباما؛ حمایت از فتنه گران را یکی از اهداف استراتژیک آمریکا می دانست؟! آیا به گفته مقامات آمریکایی اصلی ترین هدف از صدور قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل، حمایت از سران فتنه نبوده است؟! و...
اگر، اینها، همه و صدها نمونه دیگر از این دست، واقعیت های مستند و غیرقابل انکار بوده است- که بوده و هست- آیا نباید نتیجه گرفت که سران و عوامل اصلی فتنه 88 نه فقط با جنایتکارانی که دست به ترور دانشمندان هسته ای ایران زده اند، هویت مشترکی دارند، بلکه ابعاد جنایت آنان بارها از اقدام تروریستی صبح دوشنبه تهران گسترده تر و مشمئز کننده تر است؟!
«ما فرزندان دلیل هستیم و در قضاوت به آن سوی می رویم که دلایل هدایتمان می کنند».

حضرت امیرعلیه السلام که اسوه صبر و حلم و خویشتن داری است و از خیانت برخی از دشمنان دوست نما تنها به عنوان «استخوان در گلو و خار در چشم» مبارک خویش یاد کرده و لب به گلایه نمی گشود، اشعث بن قیس را به این جرم بزرگ لعنت می فرمود که «شمشیر دشمن را به سوی قوم و قبیله و خویشاوندان خویش کشانده است».


صفار: موسوی و کروبی مجرم قطعی اند

وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی خاطر نشان کرد: اگر فتنه گران در سیاست های خود بازنگری کنند و مدتی خود را در انزوا بگذارند ممکن است مورد پذیرش ملت قرار گیرند.

وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: دشمنان با ترور دانشمند ایرانی به خیال خود می خواهند آینده را برای نسل جوان ما تاریک نشان دهند.

'محمد حسین صفار هرندی 'چهار شنبه شب در همایش بررسی مسایل سیاسی روز، در مدرسه علمیه معصومیه قم افزود: دشمن از ایجاد مانع در روند پیشرفت علمی جمهوری اسلامی به جایی نرسیده و به حذف دانشمندان و نخبگان ما روی آورده است اما جریان علمی ایران مانند تیری است که از چله رها شده و توقف پذیر نیست.

صفار هرندی افزود: دشمن به خیال خام خود می خواهد با ترور، دل دانشمندان ایرانی را خالی کند و به دانشجویان نشان دهد که اگر شما هم قله های افتخار را طی کنید آینده تان ترور است.

وی با اشاره به فتنه سال گذشته گفت : فتنه گران به این نتیجه رسیده اند که رفتارهای سال گذشته، آنها را به عقب هدایت کرده و تلاش بر لایه بندی دارند.

وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی خاطر نشان کرد: اگر فتنه گران در سیاست های خود بازنگری کنند و مدتی خود را در انزوا بگذارند ممکن است مورد پذیرش ملت قرار گیرند.

صفار هرند ابراز داشت: موسوی و کروبی مجرم قطعی هستند و باید محاکمه شوند ولی هدایت جریان فتنه با اینها نیست چرا که اینها حتی نمی توانند چهار نفر دور و اطراف خود را هم اداره کنند.

وی اضافه کرد: اینها بازی خورده جریان فتنه هستند و برای ریشه کن کردن فتنه باید شبکه برنامه ریزی آن در کشور را که از سوی خارج از کشور هدایت می شود، شناسایی کرد.

وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین گفت: مساله حجاب و عفاف مشکلی قدیمی است و باید در مواجهه با آن آیین درستی داشته باشیم.

وی اضافه کرد : در برخورد با بد حجابی کار صرفا فرهنگی یا صرفا پیروی از سیاست بگیر و ببند اشتباه است و کار ارشادی در کنار نشان دادن اقتدار حکومت می تواند موثر واقع شود.

وی ابراز داشت :ممکن است به برخی از مواضع رییس جمهور اشکالاتی وارد شود اما از این حقیقت نمی توان گذشت که دولت نهم در حقیقت نقطه عطف تاریخ در دوران معاصر برای رجوع سرافرازانه به آرمانهای انقلاب و امام راحل محسوب می شود.

فرزندان شهید درآموزش و پرورش استخدام شوند

وزیر آموزش و پرورش تاکید کرد: هیچ فرزند شهیدی نباید در آموزش و پرورش به شکل قراردادی فعالیت کند و همه با هر گونه سابقه کاری باید استخدام شوند.


حمیدرضا حاجی بابایی درجمع کارشناس مسئولان شاهد و ایثارگران ادارات کل استانها در این باره افزود:  مدارس قرآن اول باید در مدارس شاهد اجرا شود.

وی تاکید کرد:همه فرزندان شهید که در وزارت آموزش و پرورش به صورت قرار دادی و با کار معین مشغول به خدمت هستند بدون در نظرگرفتن سوابق و محدودیت احکام باید حکم رسمی شدن آنها صادر شود و هیچ فرزند شهیدی نباید به صورت قراردادی در وزارت آموزش و پرورش بماند .

وزیر آموزش و پرورش در ادامه نسبت به شناسایی و ایجاد بانکی از خانواده شهدا در فایلهای جداگانه تاکید کرد و گفت: شناسایی معلمانی که پدر و مادر شهید بوده اند، تهیه فهرستی از خواهران و برادران فرهنگی که از خانواده شهدا هستند، نوه های شهدا در مدارس کشور شناسایی و مورد تکریم و کرامت ویژه قرار گیرند، سرداران فرهنگی شهید شناسایی و یادواره آنان در سطح استان و کشور برگزار شود.

حاجی بابایی افزود: همچنین کتاب ویژه سرداران شهید فرهنگی با اولویت بازشناسی و شناسایی فرماندهان معلم شهید در دوران دفاع مقدس چاپ و خانواده های آزادگان ، جانبازان فرهنگی شناسایی و آمار دقیق جانبازان اعلام شود.


میان این همه بازیگر چرا تنها از زن تک خوان تقدیر شد؟!

میان این همه بازیگر چرا تنها از زن تک خوان تقدیر شد؟!

چرا می‌خواهید با نادیده گرفتن اصول اسلامی قبح برخی گناهان را صریحاً بریزید؟!! چطور می‌توانید چهره‌ی این تک‌خوان -که علناً مرز گناه را در هم شکسته‌است- را با افتخار در صدا و سیما پخش کرده و از آن هم تقدیر نمائید؟!
جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا در نامه ای اعتراضی خطاب به رئیس سازمان صدا و سیما از دیدار وی با تک خوان زن تیتراژ پایانی سریال مختار نامه انتقاد کرد.
به گزارش صراط در متن این نامه انتقادی که یک نسخه از آن در اختیار صراط نیوز قرار گرفته است آمده:
بسم الله الرحمن الرحیم
مختارنامه؛ سریال موفقی که این روزها زبانزد تمام اقشار جامعه شده است، توانسته با حفظ ظرافت‌های مذهبی، اوضاع و شخصیت‌های تأثیرگذار بر واقعه‌ی کربلا، آن ایام را با تمام جزئیات به تصویر بکشد! این سریال پس از مدت‌ها، جزء یکی از معدود خروجی‌های مثبت و برجسته‌ی صدا و سیما به شمار می‌آید که مخاطبان علی الخصوص مدیران صدا و سیما، تقدیر و تحسین ویژه و منحصر به فردی را به عوامل و سازندگان این اثر؛ بدهکار می‌شوند!
اما نکته‌ای که در کنار تمام برجستگی‌ها اذهان را اسیر ابهامات می‌کند عکس العمل عجیب مسئول صدا و سیماست! همان صدا و سیمایی که همیشه بر ادعای دیانت خود پافشاری می‌کند. اهمال رئیس سازمان صدا و سیما به راستی برایمان ایجاد سوال کرده است که چرا میان این‌همه بازیگر و عوامل موثر من جمله کارگردان و نویسنده و امثال ذلک؛ تنها زن تک‌خوان تیتراژ پایانی فیلم را از تقدیر خویش بهره‌مند ساخته است که ظاهراً عنوان "مرثیه‌سرای اهل بیت" نیز بر این تک خوان زن نهاده‌اند! باتوجه به حکم اکثر مراجع تقلید، بر "حرام" بودن تک‌خوانی و آوازه‌خوانی زن، چگونه این عمل قبیح توجیه می‌شود؟!!
جای تأسف دارد که مخاطب رسانه‌ی ملی جمهوری اسلامی ایران باشیم و مخاطب برنامه‌هایی که دل‌مان خوش است از فیلتر نظارتی صدا و سیما گذر کرده است! اما ما کجای کاریم و صدا و سیمای‌مان کجا! که نشسته‌ایم و شاهد اندیشه‌های متضاد با جمهوری اسلامی‌مان هستیم!
مگر نه اینکه رسانه ی ملی ما انعکاس دهنده‌ی مواضع، عقاید و نوع نگرش انقلاب اسلامی ما به موضوعات مختلف است؟ مگر نه اینکه مسئولین ما در پخش برنامه‌های مختلف سیما با شورای تأمین و نظارت بر صدا و سیما، ژست موجه سختگیری در اجرای برنامه ها را می‌گیرند؟ مگر نه اینکه صدا و سیمای ما در سال گذشته احساس تکلیف کرده و بنا بر مصلحت هایی شعارهای مردم در راهپیمائی عظیم نهم دی را حذف و برخی را سانسور نمود؟!!! پس چگونه با این تفاسیر و اینگونه‌ چهره‌سازی‌های موجه(!)مدیر صدا و سیما در مسیر شفاف اسلامی اینگونه قدم برمی‌دارد؟!!
آقای ضرغامی! انگار فراموش کرده‌اید که تک‌خوانی زن، در فقه اسلامی حرام است و شرعاً جایز نمی‌باشد! مگر نه اینکه وزارت ارشاد ما هم به تک‌خوانان زن مجوزی برای نشر صدای‌شان نمی‌دهد ؟!!! آوازه خوانی زن را نمی‌توان با عناوین مختلف و به بهانه موضوعات مذهبی و مراثی اهل بیت موجه جلوه داد. چطور می‌شود که صدای تک‌خوانی زن توسط وزارت ارشاد ما رد و از جانب دین و شرع اسلامی‌مان هم مردود شناخته شده اما همین که نام مرثیه سرایی برای اهل بیت برخود گرفته، حلال شمرده شده و جایز محسوب می‌شود؟!!!
این تغییر در ظاهر، ذره‌ای از قباحت آن نمی‌کاهد! چرا می‌خواهید با نادیده گرفتن اصول اسلامی قبح برخی گناهان را صریحاً بریزید؟!! چطور می‌توانید چهره‌ی این تک‌خوان -که علناً مرز گناه را در هم شکسته‌است- را با افتخار در صدا و سیما پخش کرده و از آن هم تقدیر نمائید و امیدوار باشید تا مکملی برای توشه‌ی اخروی او شود؟!!
هدف‌تان چه بوده از اینکه بازیگران نقش‌های موفقی چون مختار و ابن زیاد و یا آهنگ سازان و سازندگان تیتراژ ابتدایی سریال را گذاشته‌اید و روی خواننده‌ی تیتراژ پایانی تمرکز کرده‌اید؟!! چرا باید بین صدها مهره‌ی سازنده، برای تقدیر، انگشت بر کسی بگذارید که نه تنها ذره‌ای بر موفقیت سریال نیفزوده بلکه رنگ و بوی مذهبی آن را دچار اختلال کرده است!
آقای ضرغامی! پاسخگو باشید! تا کی می‌توان سهل‌انگاری‌ها و خطاهای عمدی صدا و سیما را نادیده گرفت و از آن‌ها در دایره‌ی دین و مذهب و عقیده، چشم پوشی کرد؟!! نه تنها از این عمل -که با شئونات اسلامی ما منافات دارد- جلوگیری نشده، بلکه نمایش تقدیر از آن‌ به عنوان یک افتخار در بخش‌های خبری، انعکاس یافته است!
جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا(س) خواهان پاسخی در شأن افکار مطالبه‌گر دانشجویان‌ست نه توجیهی برای شانه‌خالی کردن از خطای عمدی انجام شده توسط مسئول صدا و سیما!
جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا(س)


گفتنی است محمد تقی رهبر رئیس فراکسیون روحانیون مجلس شورای اسلامی در رد این اقدام گفته بود: در برنامه پخش شده صدای خواننده زن سریال مختار نامه در حضور رئیس سازمان صداو سیما پخش شد،در حالی که از نظر فقهی خوانندگی زن در هر صورتی حرام است، این مساله دارد فتح باب می شود که خوانندگی زن عادی جلوه داده شود و هر خانمی حتی در حضور مردان بخواند و از این طریق یکی یکی خط قرمز ها را رد شود.



مهاجرانی: آقای موسوی انقلاب 57 تمام شده حالا را چسبید

مهاجرانی: آقای موسوی انقلاب 57 تمام شده حالا را چسبید

ارگان حلقه لندن از میرحسین موسوی خواست تعارف بر سر انقلاب 57 و امام را کنار بگذارد چرا که جنبش سبز تضادی عمیق با انقلاب 57 دارد.
سایت جرس وابسته به مهاجرانی و کدیور که ارگان رسمی فتنه گران در خارج کشور محسوب می شود و در هماهنگی کامل با سایت کلمه قرار دارد، از موسوی خواست برخی تعارف ها را کنار بگذارد. جرس نوشت: میرحسین عزیز! لطفاً تعارف نکنید جملاتی نظیر «ما رهبر نیستیم، رهبر جنبش شما هستید» و «عقل جمعی» بدون سازماندهی و تشکیلات فقط یک تعارف است. شما می گویید ماه دانشجو که حتماً منظورتان روز دانشجو بوده. در ثانی کجا کمپینی برای ارائه پیشنهاد و رای گیری تشکیل شده؟ باید به کلمه ایمیل بزنیم یا به جرس؟ اصلاً پیشنهادهای رسمی را کجا می توان یافت تا رای داد؟ چه کسی یا گروهی نتیجه رای گیری را رسماً اعلام می کند؟ می بینید که این سازماندهی کار ما نیست.
ارگان حلقه لندن تعارف دیگر را بر سر «انقلاب 57 و امام» توصیف کرد و نوشت: میرحسین عزیز ما وابستگی های عاطفی ]!؟[ شما را به انقلاب 57 و امام درک می کنیم و احترام می گذاریم. شما هم بپذیرید که آن انقلاب متعلق به دوره ما بوده و حق نداریم ظرفیت و فهم و شعور کنونی جنبش را در ابعاد آن انقلاب خلاصه کنیم. دوره امام هرچه بود گذشت و هیچ ارتباطی با امروز ندارد و انقلاب 57 تضادی عمیق تر را با جنبش سبز به معرض نمایش گذاشته است.
جرس همچنین به موسوی نوشت: «اعتقادات شخصی خود را که بسیار محترم است وارد شخصیت سیاسی تان به عنوان رهبر جنبش نکنید»! جرس توضیح نداده این چه رهبری است که باور خود به انقلاب و امام و اسلام را- اگر باوری باقی مانده باشد- باید کنار بگذارد و تبدیل به سردسته سمبلیک و در عین حال مطیع جریان های ضد انقلاب و اسلام و امام و قانون اساسی شود؟ و چرا اجازه نمی دهند موسوی سر همان تعارف خود باقی باشد که «من رهبر جنبش سبز نیستم»؟!

شیوه عملیات ترور اساتید دانشگاه بیانگر ریشه خارجی آن است

در واکنش به ترور دو استاد دانشگاه در تهران گفت: این وقایع تروریستی و آنچه که درسالهای گذشته و اکنون که در آستانه روز دانشجو قرار داریم اتفاق می افتد موجب پیوند بیشتر دانشگاه و حوزه می شود.

وی افزود : دشمنان جمهوری اسلامی با توجه به اینکه از قابلیت ها و ظرفیت های ایران اسلامی به لحاظ دستیابی به فناوری و تکنولوژی آگاه شده اند بنابراین دست به ترورهایی از این دست می زنند.

کرمی راد افزود: این ترورها تنها از سوی دست نشاندگان و عوامل خودفروخته ای که دل به دنیای غرب بسته اند ، انجام می شود و تنها آنانند که به دنبال انجام ترورهای کور و ایجاد ترس در میان دانشمندان و جامعه اند.

نماینده کرمانشاه با تاکید بر اینکه استکبار جهانی این نسخه را برای برخی کشورها و جوامع دیگر پیچیده است و احتمالا از این موضوع نتیجه گرفته است، افزود: آنان ملت ما را نشناخته اند و نمی دانند که این روش ها برای ملت ما هیچ جوابی نخواهد داد بلکه موجب می شود که عزم ملت بیش از پیش برای مقابله با استکبار جهانی جذب شود.

وی تاکید کرد: ترورهای کور کمترین تاثیری در اراده ملت ایران نخواهد گذاشت و تنها دست بیگانگان را رو می کند.

این عضو کمیسیون امنیت ملی از دستگاه های امنیت کشور خواست تا با سرعت و قدرت بیشتری عوامل و عناصر این اقدام را دستگیر کنند.

کرمی راد با بیان اینکه بعید می دانم این ترورها انتقام شخصی باشد ،افزود: شکل ترور نشان می دهد که اقدامی حساب شده بوده و شیوه انجام عملیات تروریستی مشخص می کند که تروریست ها از خارج از کشور پشتیبانی می شوند و دست استکبار جهانی در کار است